هرچی تودلته بریز بیرون۶

[اهورا]

@mitra-ism-rahmani در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری
ترا بهتر آید که فرمان کنی
رخ نامور سوی توران کنی

@narjes-hashemi در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری تو خود نایی و گر آیی برِ من
بدان ماند که گنجی در خرابی

یک نفر می آید از راه و دچارت می کند
بی قرار بی قرار بی قرارت می کند

[_Mitra_]

@سجاد-ذوالفقاری
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

[_Biliifti_]

@سجاد-ذوالفقاری
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

[_Mitra_]

@narjes-hashemi
یادمان باشد کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد

شعری که گذاشتی زیبا بود

[اهورا]

@mitra-ism-rahmani

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

[_Mitra_]

@سجاد-ذوالفقاری
چه فکر نازک غمناکی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود

[اهورا]

@mitra-ism-rahmani

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدار ا
دردا ک راز پنهان خواهد شد آشکارا

[_Mitra_]

@سجاد-ذوالفقاری

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

[اهورا]

@mitra-ism-rahmani
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

[_Mitra_]

@سجاد-ذوالفقاری
نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی
که غباری ننشیند به دل خرم دوست

[اهورا]

@mitra-ism-rahmani
تو شاهی وگر اژدها پیکری
بباید زدن داستان آوری

[_Mitra_]

@سجاد-ذوالفقاری
ایمان بیاورید
به خدایی که
به پیچک فرمود
نرده را زیبا کن

[اهورا]

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

[Miss.Joker]

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بوَد در به در کویِ تو هر شب

[اهورا]

این پست پاک شده!

[اهورا]

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بوَد در به در کویِ تو هر شب

بی تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

[Miss.Joker]

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بوَد در به در کویِ تو هر شب

بی تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

تا توان داری ز حال ناتوانان یاد کن
خاطر افسردگان را با محبت شاد کن

[اهورا]

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بوَد در به در کویِ تو هر شب

بی تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

تا توان داری ز حال ناتوانان یاد کن
خاطر افسردگان را با محبت شاد کن

ناگهان حس کردم

که کسی

آنجا بیرون در باغ

در پس پنجره ام می گرید...

[Miss.Joker]

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بوَد در به در کویِ تو هر شب

بی تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

تا توان داری ز حال ناتوانان یاد کن
خاطر افسردگان را با محبت شاد کن

ناگهان حس کردم

که کسی

آنجا بیرون در باغ

در پس پنجره ام می گرید...

در مدرسه تحصیل محبت نتوان کرد
این مسئله علمیست که آموختنی نیست

[اهورا]

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@miss-joker در " مشاعره " گفته است:

@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:

@mitra-ism-rahmani

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیای

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بوَد در به در کویِ تو هر شب

بی تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

تا توان داری ز حال ناتوانان یاد کن
خاطر افسردگان را با محبت شاد کن

ناگهان حس کردم

که کسی

آنجا بیرون در باغ

در پس پنجره ام می گرید...

در مدرسه تحصیل محبت نتوان کرد
این مسئله علمیست که آموختنی نیست

تا باقی عمر بر چه آید

بر باد شد آن چه رفت هیهات

صافی چو بشد به دور سعدی

زین پس من و دردی خرابات

• خوش گذشت
  روز خوش