هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-

دیشبم گفتم


دختر پاییز@roghayeh-eftekhari




الان واقعنی خندیدم از دست تو -
دختر پاییز چون برام مهمی نمیخوام ناراحت شی

هرجا ناراحت شدی بهم بگو خب ؟@roghayeh-eftekhari باشه عزیزم
-
@دختر-بهار جانم
-
@roghayeh-eftekhari




الان واقعنی خندیدم از دست تودختر پاییز آفرین همیشه بخند



از این به بعد چهار سطل میریزم به پات بیشتر بخندی


-
@roghayeh-eftekhari چ میکنی خواهر تو عزیز دلمی


من منظورم کلی بود عزیز دلم اصلا امروز نبودی میومدم ت دلی یه جور بود خیلیم دوست دارم معذرت خواهی هم لازم نی حیف ک جاش نیس وگرنه یه خرمن فوش میدادم
تخت گاز گرفتی همینطور داری میری وایستا با هم بریمدختر پاییز وااای یک منو بگیره


-
دختر پاییز
بیخیال
اون وقت اساتید ادب فارسی میان میگن
منظور شاعر عشق و حال معنویه
و نه چیز دیگهramses kabir شما هم بالاخره متوجه شدین بالاخره یکی اون چیزی ک من فهمیدمو فهمید فک کنم منظورتون همون باشه
-
@دختر-بهار جانم
دختر پاییز خوبی؟
-
@roghayeh-eftekhari چ میکنی خواهر تو عزیز دلمی


من منظورم کلی بود عزیز دلم اصلا امروز نبودی میومدم ت دلی یه جور بود خیلیم دوست دارم معذرت خواهی هم لازم نی حیف ک جاش نیس وگرنه یه خرمن فوش میدادم
تخت گاز گرفتی همینطور داری میری وایستا با هم بریمدختر پاییز اون دلت که فوش میخواد نشونه دوست داشتنه



-



-
دختر پاییز خوبی؟
-
دختر پاییز آفرین همیشه بخند



از این به بعد چهار سطل میریزم به پات بیشتر بخندی


@roghayeh-eftekhari عاشق عش و احساستم






-
دختر پاییز وااای یک منو بگیره


@roghayeh-eftekhari


-
@roghayeh-eftekhari عاشق عش و احساستم






دختر پاییز دیگه کاری که از دستم برمیاد



-
دختر پاییز خوبی؟
@دختر-بهار اره چرا سردردی
-
دختر پاییز اون دلت که فوش میخواد نشونه دوست داشتنه



@roghayeh-eftekhari هرچی فوشا سنگین تر رفاقتا صمیمی تر
-
@roghayeh-eftekhari هرچی فوشا سنگین تر رفاقتا صمیمی تر
دختر پاییز دقیقا

-
@roghayeh-eftekhari چطور
-
@دختر-بهار چی شدی دردونه قلبم
-
وقتی اساتید این قدر جاخلالی هستن که این ابیاتِ حافظو میگن منظور از صراحی شراب معنوی و منظور از نیمه شب امدن و نشستن به بالین اینه ک طرف اومده باهاش مکاشفات معنوی کنه بایدم مطمعن باشیم که در اخر میان این ابیات رو به امام حسین نسبت میدم
https://article.tebyan.net/58666/غزل-عاشورایی-از-لسان-الغیب-شیرازی
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
هعی روزگار
|
شعردانه
