-
دلت تهرون چشات شیراز!
لبت ساوه هوات بندر!
بمم هر شب تنم تبریز؛
سرم ساری چشام قمصر
دلم دل تنگه تنگستان؛
رو دوشم درد خوزستان
غرورم ایل قشقایی!
تو رگ هام خون کردستان
تو خونم جنگ تحمیلی؛
تو خونت ملک اجدادی
خرابم مثل خرمشهر؛
ولی تو خرم آبادی -
هرچه میگویم نر است،این زندگی
گوید بدوش،
هرچه میگویم که افتادم ز پا
گوید بکوش! -
عاشق آن گوش ندارد که نصیحت شنود
درد ما نیک نباشد به مداوای حکیم..! -
گویند
سرانجام ندارید شما
مائیم که
بیهیچ سرانجام خوشیم...
•مولانا -
بگذار بگویند و بگویند و بگویند
تو لبخند بزن،خیره بمان،هیچ مگو -
از که دورم که به خود ساختنم دشوار است؟!
|بیدل|
-
تا بر تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول زِ نظر خیزد...| عطار |
-
دلـبرا،
یک بوسه دادی،اینقدر نازت ز چیست؟!
گر پشیمان گشته ای،
بگذار در جایش نهم... -
در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی
کای هرزهگرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پارهای
هر جا که میرسیم، تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر بروز تجربه تنها چه میکنی
هر پارگی بهمت من میشود درست
پنهان چنین حکایت پیدا چه میکنی
در راه خویشتن، اثر پای ما ببین
ما را ز خط خویش، مجزا چه میکنی
تو پای بند ظاهر کار خودی و بس
پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه میکنی
گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم
چون روز روشن است که فردا چه میکنی
جائی که هست سوزن و آماده نیست نخ
با این گزاف و لاف، در آنجا چه میکنی
خود بین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم
پیش هزار دیدهٔ بینا چه میکنی
پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان
بی اتحاد من، تو توانا چه میکنی
پروین اعتصامی