-
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رودما در درون سینه هوایی نهفتهایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رودخورشید خاوری کند از رشک جامه چاک
گر ماه مهرپرور من در قبا رودبر خاک راه یار نهادیم روی خویش
بر روی ما رواست اگر آشنا رودسیل است آب دیده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رودما را به آب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رودحافظ به کوی میکده دایم به صدق دل
چون صوفیان صومعه دار از صفا رودپ.ن:غزل 220 لحظه تحویل سال
سال نو مبارک -
درود آلایی های خوب
راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم
با احترام
بانوپ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی]
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دلاین شعر رو توی تخته وایت برد مدرسه بابام اشتباهی با ماژیک سی دی نوشتم به یاد کلاه قرمزی خخ:
عید اومده دوباره شادی و خنده
لطفا نشه فراموش عیدی بنده...! -
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند
بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
شهریارا گو دل از ما مهربانان نشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
-
گُفتی نَظَر خَطاست
تومیبَری، رَواست؟
'سعدی شیرازی' -
وحشت راه دراز از نظر کوته ماست
رخ متاب ای دل ازین ره که خدا همرَه ماستنیست اصلا خبری در سر بازار وجود
ور همانا خبری هست به خلوتگه ماستجز تو ای عشق! اگر ما در دیگر زدهایم
جرم بر عقلِ به هر در زدهٔ گمره ماستگر چَهی کند رفیقی به ره ما چه زیان
زان که ما آب روانیم و ره ما چَه ماستما جگر گوشهٔ کوهیم و پسرخواندهٔ ابر
هر کجا سبزتر آن مزرعه گردشگه ماستشیر را عار ز زندان نبود وین رفتار
بیسبب مایهٔ فخر عدوی روبه ماستای بهار از دگران کارگشایی مطلب
که خدا کارگشای دل کارآگه ماست:)ملک العشرای بهار
-
مادری پیر مرا
نکتهای زیبا گفت
از بد دنیا گفت؛
گفت طاووس مشو
که به عیبت خیزند،
گر شوی شعله شمع،
زیر پایت ریزند!
گفت:پروانه مشو،
که به سرگردانی،
لای انگشت کتاب،
سالها میمانی!
نه زمین باش نه خاک،
که تو را خوار کنند،
آسمان باش که خلق
به نگاهت بخرند!
وز پی دیدن تو،
سر به بالا ببرند♡ -
درود آلایی های خوب
راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم
با احترام
بانوپ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی]
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دلراوی حال دل ما زخم هاست
زخم زنید تا شودم التیاممدخل زخم دل ما نور بود
نور بر این حادثه مستور بودرب جلی ،حال گران سنگ دلم را خرید
خرمنی از نور و صفا بردمیدگرچه ؛در این وادی خموشی رواست
سوختن و ساختن از اصل ماست.امضاء: ن .رخشنده
پی نوشت:
ببخشید اگه یه جاهایی از وزن خارج میشه..رعایت کردن وزن ها خیلی سخت میشه یه جاهایی ..اینه که بیشتر دلیه اشعار -
دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم...
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!! -
آه مگذار ، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد -
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن ... لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست ... بعد از من و جان کندن من نوبت توست
لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم ... لیلی مپسند این همه نابود شوملیلی بنشین، سینه و سر آوردم ... مجنونم و خونابِ جگر آوردم
مجنونم و خون در دهنم می رقصد ... دستان جنون در دهنم می رقصد
مجنون تو هستم که فقط گوش کنی ... بگذاری ام و باز فراموش کنیدیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست ... یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
تا اخم کنی دست به خنجر بزند ... پلکی بزنی به سیم آخر یزند
تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود ... تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شودای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو ... دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو
آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست ... این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست
ابیاتِ روانی شده را دور بریز ... این دردِ جهانی شده را دور بریزمن را بگذار عشق زمین گیر کند ... این زخم سراسیمه مرا پیر کند
این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید ... مردم خبری نیست،رهایم بکنید
من را بگذارید که پامال شود ... بازیچه ی اطفالِ کهنسال شودمن را بگذارید به پایان برسد ... شاید لَت و پارَم به خیابان برسد
من را بگذارید بمیرد،به درَک ... اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک
من شاهدِ نابودی دنیای منم ... باید بروم دست به کاری بزنمحرفت همه جا هست،چه باید بکنم ... با این همه بن بست چه باید بکنم
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند ... مردم چه بلاها به سَرم آوردند
من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند ... در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدنداین دغدغه را تاب نمی آوردند ... گاهی همگی مسخره ام می کردند
بعد از تو به دنیای دلم خندیدند ... مردم به سراپای دلم خندیدند
در وادیِ من چشم چرانی کردند ... در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردنددر خانه ی من عشق خدایی می کرد ... بانوی هنر، هنرنمایی می کرد
من زیستنم قصه ی مردم شده است ... یک تو، وسط زندگیم گم شده است
اوضاع خراب است،مراعات کنید ... ته مانده ی آب است،مراعات کنیداز خاطره ها شکر گذارم، بروید ... مالِ خودتان دار و ندارم، بروید
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند ... مردم چه بلاها به سرم آوردند
من از به جهان آمدنم دلگیرم ... آماده کنید جوخه را، می میرمدر آینه یک مردِ شکسته ست هنوز ... مرد است که از پا ننشسته ست هنوز
یک مرد که از چشم تو افتاد شکست ... مرد است ولی خانه ات آباد، شکست
در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود ... لب بر لب و دندان به زبان دوخته بودبر مسندِ آوار اگر جغد منم ... باید که در این فاجعه پرپر بزنم
اما اگر این جغد به جایی برسد ... دیوانه اگر به کدخدایی برسد
ته مانده ی یک مرد اگر برگردد ... صادق،سگ ولگرد اگر برگرددمعشوق اگر زهر مهیا بکند ... داوود نباشد که دری وا بکند
این خاطره ی پیر به هم می ریزد ... آرامش تصویر به هم می ریزد
ای روح مرا تا به کجا می بری ام ... دیوانه ی این سرابِ خاکستری اممی سوزم و می میرم و جان می گیرم ... با این همه هر بار زبان می گیرم
در خانه ی من پنجره ها می میرند ... بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند
این پنجره تصویر خیالی دارد ... در خانه ی من مرگ توالی دارددر خانه ی من سقف فرو ریختنی ست ... آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست
بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام ... آتش به دهانِ خانه انداخته ام
بعد از تو خدا خانه نشینم نکند ... دستانِ دعا بدتر از اینم نکندمن پای بدی های خودم می مانم ... من پای بدی های تو هم می مانم
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند ... مردم چه بلاها به سرم آوردند
آواره ی آن چشم ِ سیاهت شده ام ... بیچاره ی آن طرز نگاهت شده امهر بار مرا می نگری می میرم ... از کوچه ی ما می گذری، می میرم
سوسو بزنی، شهر چراغان شده است ... چرخی بزنی،آینه بندان شده است
لب باز کنی،آتشی افروخته ای ... حرفی بزنی،دهکده را سوخته ایبد نیست شبی سر به جنونم بزنی ... گاهی سَرکی به آسمانم بزنی
من را به گناهِ بی گناهی کشتی ... بانوی شکار، اشتباهی کشتی
بانوی شکار،دست کم می گیری ... من جان دهم آهسته تو هم می میریاز مرگِ تو جز درد مگر می ماند ... جز واژه ی برگرد مگر می ماند
این ها همه کم لطفی ِ دنیاست عزیز ... این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز
دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم ... با هر کسِ همنام ِ تو درگیر شدمای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن ... ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن
یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما ... ای ننگ بر و مرگ بر آغوش شما
شمشیر بر آن دست که بر گردنش است ... لعنت به تنی که در کنار تنش است
دست از شب و روز گریه بردار گلم ... با پای خودم می روم این بار گلمعلیرضا آذر
-
نه بیمارم...
نه خوشحالم.....
نه از حالم؛خبر دارم..
گهی با دل....
گهی با جان...
گهی از هر دو بیزارم.. -
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
آن جا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد
غیر از شب آیا چه میدید چشمان تار من و تو؟
دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ
امروز خورشید در دشت آیینه دار من و تو
غرق غباریم و غربت با من بیا سمت باران
صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو
این فصل فصل من و توست فصل شکوفایی ما
برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و تو
با این نسیم سحرخیز برخیز اگر جان سپردیم
در باغ میماند ای دوست گل یادگار من و تو
چون رود امیدوارم بی تابم و بی قرارم
من میروم سوی دریا جای قرار من و تو
. -
اب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست تا قربانیت کنند.....
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام سلام سلام سلام
Your browser does not support the audio element.
از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم
شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم
ایشالا که نترکیم صلوات.. ...
اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم
هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم...
سمدونی جالبی میشه....
اهاااا اهالی فن بفرمایید:
@Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor
@Zahra-HD @نویسنده-کوچولو
@officer-k _k @آدمک
@erfanyy @M-Shajarian
@Hhh-Hh Hh
@f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi
و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من
اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن
زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون
یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه
دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته
حالا چیکارش کنم؟
تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام
اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
دیدی دوسداری یه اتفاقی بی افته
یه زندگی متفاوت داشته باشه
یه دوره از زندگیت یه راهی رو انتخاب کردی و الان دوس داری برگردی و انتخابش نکنی
میگی کاش این کارو نکرده بودم!
کاش این تصمیم رو نگرفته بودم
و یا کاش فلان کارو میکردم🫠
و ته ذهنت یه گوشه ای یه رویایی داری یه رویا از یه زندگی ایدهآل
اون زندگی ایده آل همیجوری کشکی نرفته اونجا
هیچ فکری هیچ طرز نگرشی هیچ احساسی همینجوری و بی دلیل بوجود نیومده
برای هر یه چیز خوبی که اون زندگی داره یه بار یه جای از زندگی چیزی رو تجربه کردی که باعث شده اون زیبایی رو بخوای در واقع متوجه اون بشی
و الا تا تجربه نکرده بودی حتی از وجود همچنین چیزی بیخبر بودی
تا بی پولی رو تجربه نکرده باشی قدر پولدار بودن رو نمیدونی
تا خونه حیاط دار داشته باشی توی اون زندگی ایدهآل خونه حیاط دار جایی خاصی نداره
تا حسرت چیزی رو نداشته باشی نمیتونی زندگی بدون اون حسرت رو آرزو کنی
یه چیز بخوام ازت؟
فکر کن وسط اون زندگی ایدهآلی و اونجا تماما برای توعه
فقط یه چیزی که هست اینه که تجربیات و احساسات و افکاری که الان داری رو اونجا نداری
فکر میکنی چه فرقی با الانت داره
خیلی خوشحال تری؟
تویی که تجربه خونه بدون حیاط رو نداشتی بخاطر اینکه الان خونه ای که توشی یه حیاط خیلی زیبایی داره چقدر خوشحالی؟ نمیگم ناراضی هستی احتمالا خیاطتتون رو دوس داری ولی اون شوق داشتنش رو دیگه نداری( البته که این فقط یه مثل خیلی کوچیکیه)
در عوضش رنگ خواسته هات عوض میشه
تا تشنگی رو تجربه نکنیم قدر ابو
تا شکست رو تجربه نکنیم قدر پیروزی رو
و
و
خلاصه قدر چیزایی که میخواییم رو بدونیم چون برای اینکه اینا بوجود بیان کم رنج و سختی و کاستی کشیده نشده
و اینکه کاش اینجوری میشد هم زیاد نگیم
حکمت اینکه اون اتفاق افتاد اینه که الان چیزی واسه خواستن هدفی برای زندگی عیبی برای درست کردن ..دلیلی برای فردا صبح بیدار شدن داری
اون زندگی رویایی یکی دیگه از دلایلی که اونجا.. یه گوشه از ذهن من و تو هست هم اینه که بدستش بیاری.. تلاش کنی تا بدستش بیاری
چیزی که در موردش حرف میزنم ممکنه یه احساس باشه که میخوای داشته باشی
یه زندگی لوکس/ساده ای باشه که میخوای داشته باشی
یه نوع حرف زدن راه رفتن و حتی تفکری باشه که دوس داری ایجادش کنی
باید اون زندگی رو برای خودت درست کنی و نگی ای کاش فلان کارو نمیکردم/یا میکردم
چون هیچ سمانه ای جز اونی الان اینجاست و داره این متن رو مینویسه، لایق زندگی ایدهآلی که الان میخواد داشته باشه، نیست
میفهمی که چی میگم؟
این چیزی بود که من از کتاب کتابخانه نیمه شب یاد گرفتم ♡
البته کامل برداشت شخصی من بود
و چقدر بهش نیاز داشتم...
دوس داشتم این نوشته رو مثل هزاران حرفی که داشتم و بیانش نکردم، پاکش کنم
ولی چون توی ایدهآل من یه دختری هست که کمتر برای کارای خواسته و نکردش پشیمونه.(نه الانی که کلی حرف نزده و پشیمونی بابتشون رو داره) . پس همینجوری که هست میزارم اینجا بمونه
یه قدمِ شده کوچولو ولی رو به جلو برای من:)
شاید برای حتی یه نفر دیگه که گذرش افتاده اینجا و این نوشته رو خونده مفید باشه