-
نوشتهشده در ۱۵ فروردین ۱۴۰۱، ۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سینا-0
یک بار بی خبر؛
به شبستان من درآ!
چون بوی گل...
نهفته به این انجمن درآ -
@سینا-0
یک بار بی خبر؛
به شبستان من درآ!
چون بوی گل...
نهفته به این انجمن درآفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
آه دل خسته سودا زده
ای که ز آلام جهان یخ زده
در سر تو بود تماشای عشق
تلخ تر از عشق کجا می سرشت؟ -
@fatemeh-Ma
آه دل خسته سودا زده
ای که ز آلام جهان یخ زده
در سر تو بود تماشای عشق
تلخ تر از عشق کجا می سرشت؟فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@R-Nil-par
تو کیستی که من بی تو اینگونه بی خوابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم..کسی نیومد مجبور شدم با خودم مشاعره کنم
-
@fatemeh-Ma
آه دل خسته سودا زده
ای که ز آلام جهان یخ زده
در سر تو بود تماشای عشق
تلخ تر از عشق کجا می سرشت؟نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@R-Nil-par
تآ نیآید عشـــــقِ مجنونی پدید
کــــــی شود لیلی به خآتونی پدید -
@R-Nil-par
تآ نیآید عشـــــقِ مجنونی پدید
کــــــی شود لیلی به خآتونی پدیدفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش زا
گفته بودم لا جرم باید فراموشش کنم -
@fatemeh-Ma
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش زا
گفته بودم لا جرم باید فراموشش کنمنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@R-Nil-par
محرمِ این هوش،جز بی هوش نیست
مر زبان را مشتری،جز گوش نیست -
@R-Nil-par
محرمِ این هوش،جز بی هوش نیست
مر زبان را مشتری،جز گوش نیست@fatemeh-Ma
تا توانی پیش کس مگشای راز
بر کسی این در مکن زنهار باز
. -
نوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
چقدر دلم برای مشاعره تنگ شده بود
خیلی وقت بود نبودم -
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
چقدر دلم برای مشاعره تنگ شده بود
خیلی وقت بود نبودمNarges Azadmanesh
در آن باران تیر و برق پولاد
میان شام رستاخیز میگشت
در آن دریای خون در دشت تاریک
به دنبال سر چنگیز میگشت
. -
Narges Azadmanesh
در آن باران تیر و برق پولاد
میان شام رستاخیز میگشت
در آن دریای خون در دشت تاریک
به دنبال سر چنگیز میگشت
.@سینا-0
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد
-
@سینا-0
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد
Narges Azadmanesh
دریاب که مبتلای عشقم
آزاد کن از بلای عشقم
. -
Narges Azadmanesh
دریاب که مبتلای عشقم
آزاد کن از بلای عشقم
.@سینا-0
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه -
@سینا-0
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاهفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۵۶ آخرین ویرایش توسط MSina انجام شدهNarges Azadmanesh
هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده
لیک در این میکده پای ندارند پا
. -
Narges Azadmanesh
هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده
لیک در این میکده پای ندارند پا
.@سینا-0
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماست -
@سینا-0
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماستNarges Azadmanesh
توانا بود هر که دانا بود
.
.
تو را به آینه داران چه التفات بود
چنین که شیفته حسن خویشتن باشی
. -
Narges Azadmanesh
توانا بود هر که دانا بود
.
.
تو را به آینه داران چه التفات بود
چنین که شیفته حسن خویشتن باشی
.@سینا-0
خدااااااااااااا
یکی بیاد منو بزنه بلکه بی حس بشم درد این مصرع شعر رو نفهمم
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت -
@سینا-0
خدااااااااااااا
یکی بیاد منو بزنه بلکه بی حس بشم درد این مصرع شعر رو نفهمم
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفتNarges Azadmanesh
شعر به این خوبی و پر مغزی و پر مفهومی ، آخه چراااا؟
.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
. -
Narges Azadmanesh
شعر به این خوبی و پر مغزی و پر مفهومی ، آخه چراااا؟
.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
.@سینا-0
من دستم به اونی برسه که به شما گفته این شعر رو حفظ کنید
کاری باهاش میکنم که از آخر به اول این بیت رو بخونه
هعیییی
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردجز غم که هزار آفرین بر غم باد
-
@سینا-0
من دستم به اونی برسه که به شما گفته این شعر رو حفظ کنید
کاری باهاش میکنم که از آخر به اول این بیت رو بخونه
هعیییی
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردجز غم که هزار آفرین بر غم باد
Narges Azadmanesh
لطفا آروم باشین ، ریلکس ، کضم غیظ کنید
کسی به ما نگفته اینو حفظ کنیم . من دیدم تو مشاعره ها ت زیاد میاد ، گفتم تو جیبم داشته باشمش که هر وقت وقت کم آوردم با این کارو راه بندازم ...در بن این پرده ی نیلوفری
کیست کند با چو منی همسری؟
.