-
نه بیمارم...
نه خوشحالم.....
نه از حالم؛خبر دارم..
گهی با دل....
گهی با جان...
گهی از هر دو بیزارم.. -
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
آن جا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد
غیر از شب آیا چه میدید چشمان تار من و تو؟
دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ
امروز خورشید در دشت آیینه دار من و تو
غرق غباریم و غربت با من بیا سمت باران
صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو
این فصل فصل من و توست فصل شکوفایی ما
برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و تو
با این نسیم سحرخیز برخیز اگر جان سپردیم
در باغ میماند ای دوست گل یادگار من و تو
چون رود امیدوارم بی تابم و بی قرارم
من میروم سوی دریا جای قرار من و تو
. -
اب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست تا قربانیت کنند..... -
دنیا را دیدم
بدونِ هیچگونه تور جهانگردی!
میدانی صحبت از چیست؟
چشمهایش!#مائده_شائق
-
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابر گریانی که میبینی منمبیمحابایی چنان رگبار تند نوبهار
رحم کن! گنجشک حیرانی که میبینی منم!از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟
صید از هر سو گریزانی که میبینی منمکشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی
بیوفا! سرباز بیجانی که میبینی منم!اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست
شاعر هر کهنهدیوانی که میبینی منم !سجاد سامانی
-
مادرِ ایران نشد از مرد زاییدن عقیم
زان زنِ فرخنده را فرزانه فرزندیم ما
... -
گرگها ذاتشان ز گرگیست،دِگَران را میدرند
چیست ذات این مردم که همدِگر را میدرند -
تویی بهانه ام اما، بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارمتمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارمچگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم
قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارممرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم.سید حمید رضا برقعی
-
حدّیست حُسن را و
تو از حد گذشتهای ...|سعدی|
-
سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست
هرکه از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما-صائب تبریزی