هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Michael Vey در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری یهو دلم هری ریخت.. با دستای لرزون ب عکس نگاه کردم و ...
هیولا -که تهچهره شبیه بچگی من بود با لبخند ژکوند نزدیکم اومد و تو گوشم زمزمه کرد:
+چطوری جون دل؟
ناگهان با صدای پیتر به خودم اومد
+میا، میا ، میا با توام
چشام تار میدید به سقف موزه نگاه کردم نقشه بزرگی از کل جهان اونجا نقش بسته بود که به سختی دیگه میتونستم ببینمش
به کمک پیتر بلند شدم کمی چشامو به هم فشار دادم و باز کردم بهتر بتونم ببینم
پیتر : حالت خوبه میا ؟ چیشد یهو
میا : خوبم ، ببخشید امروز روز خوبی نداشتم روز دیوونه کننده ای بود
پیتر کمکم کرد با هم به سمت کافه جلوی موزه رفتیم من فقط یه لیوان آب خواستم انقدر ذهنم درگیر اتفاقات اطرافم بود که بغض کرده بودم_MILAD_ ای بابا بیچاره اون هیولا حال و احوال پرسید این بغض کرد؟ :***> دختره سوسوووول ایشش
-
Michael Vey در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری یهو دلم هری ریخت.. با دستای لرزون ب عکس نگاه کردم و ...
هیولا -که تهچهره شبیه بچگی من بود با لبخند ژکوند نزدیکم اومد و تو گوشم زمزمه کرد:
+چطوری جون دل؟
ناگهان با صدای پیتر به خودم اومد
+میا، میا ، میا با توام
چشام تار میدید به سقف موزه نگاه کردم نقشه بزرگی از کل جهان اونجا نقش بسته بود که به سختی دیگه میتونستم ببینمش
به کمک پیتر بلند شدم کمی چشامو به هم فشار دادم و باز کردم بهتر بتونم ببینم
پیتر : حالت خوبه میا ؟ چیشد یهو
میا : خوبم ، ببخشید امروز روز خوبی نداشتم روز دیوونه کننده ای بود
پیتر کمکم کرد با هم به سمت کافه جلوی موزه رفتیم من فقط یه لیوان آب خواستم انقدر ذهنم درگیر اتفاقات اطرافم بود که بغض کرده بودم_MILAD_
ما وارد کافه شدم
گوشه کافه یک میزه دو نفره بود و به نظر برای صحبت دنج میومد
من هیچ وقت به اون کافه حس خوبی نداشتم
رفتیم با هم دیگه اونجا نشستیم
پیتر گفت حالا از سیر تا پیازش رو برام تعریف
کن وقتی داشتم تعریف میکردم
خانم جکسون به سمت ما اومد و به شکل مرموزی مارو نگاه میکرد
وقتی تو چشام زل زد
درد عجیبی احساس کردم -
@سجاد-ذوالفقاری
وایییی این میون خوبه به همه جوانب توجه می کنید
-
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شبت دراکولایی
از اون دراکولاا ها که من میگم ؟
یا دراکولای معمولی ؟هر کدوم که بد تره
اولی مو رو رنگ میکنه
دومی ترسناکه
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شبت دراکولایی
از اون دراکولاا ها که من میگم ؟
یا دراکولای معمولی ؟هر کدوم که بد تره
اولی مو رو رنگ میکنه
دومی ترسناکه
وای یادم اومد
پس دومی -
@jahad-128 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
وایییی این میون خوبه به همه جوانب توجه می کنید
خو شخصیتای داستان منه داره تو ایران پخش میشه
باید مراقب بود -
-
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شبت دراکولایی
از اون دراکولاا ها که من میگم ؟
یا دراکولای معمولی ؟هر کدوم که بد تره
اولی مو رو رنگ میکنه
دومی ترسناکه
وای یادم اومد
پس دومی@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شبت دراکولایی
از اون دراکولاا ها که من میگم ؟
یا دراکولای معمولی ؟هر کدوم که بد تره
اولی مو رو رنگ میکنه
دومی ترسناکه
وای یادم اومد
پس دومیفک میکردم عمدی گفتی
-
قراره بود بریم
ولی انگار وزنه 100 کیلویی تو جیبامه ک انقد سنگین شدم -
_MILAD_
ما وارد کافه شدم
گوشه کافه یک میزه دو نفره بود و به نظر برای صحبت دنج میومد
من هیچ وقت به اون کافه حس خوبی نداشتم
رفتیم با هم دیگه اونجا نشستیم
پیتر گفت حالا از سیر تا پیازش رو برام تعریف
کن وقتی داشتم تعریف میکردم
خانم جکسون به سمت ما اومد و به شکل مرموزی مارو نگاه میکرد
وقتی تو چشام زل زد
درد عجیبی احساس کردم@farzam-yousefi
انگار درون چشامنش اون جای تاریک داخل کابوسم را می دیدم
سینه هم درد شدیدی گرفت انگار یک نفر از داخل وجودم مرا به سمت خودش می کشید.
سعی کردم که خودم را نگه دارم و به سمت ش نروم شروع کردم اتفاقات را برای پیتر گفتن.
تا دیدن اون اون عکس پشت در پیش رفتم که ان موج شدت گرفت و مرا به سمت خودش کشید دیگر گویا قلبم از کار افتاد. صدای پیتر در گوشم می پیچید. کسی اینجا دکتر نیست؟؟؟
کلمات و اشکال پشت عکس جلوی چشمانم امد همین طور که به سمت درونم کشیده می شدم
هر کدام از این حروف و اشکال برایم رمز گشایی می شد. -
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شبت دراکولایی
از اون دراکولاا ها که من میگم ؟
یا دراکولای معمولی ؟هر کدوم که بد تره
اولی مو رو رنگ میکنه
دومی ترسناکه
وای یادم اومد
پس دومیفک میکردم عمدی گفتی
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شبت دراکولایی
از اون دراکولاا ها که من میگم ؟
یا دراکولای معمولی ؟هر کدوم که بد تره
اولی مو رو رنگ میکنه
دومی ترسناکه
وای یادم اومد
پس دومیفک میکردم عمدی گفتی
مگه مث توعم