به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام
اینم یه چالشه!
راستش بهترین بخشی که به نظرم برای این تاپیک مناسب اومد بخش غیر درسی بود....
درست مثل چیزی که قسمت تایتل تاپیک نوشتم
این بخش رو میزنم برای کسایی که کنکوری ان،دانشجو ان یا یه کار مهم اما وقت محدود دارن و غالبا هم درگیر کمالگرایی ان....
✖ این که اگه وسط کاراتون خارج از وقت معین رفتین سراغ چیزی که هیچ ربطی به فعالیت اصلیتون نداره"گوشی،سیستم،وب گردی و هر چیزی که تو این دسته قرار بگیره و خودتون بدونین داره وقتتونو تلف میکنه"
بیاین و اینجا گزارششو بدین✖
واقعا نمیدونم چقدر تاثیر داره روی فعالیتتون اما میتونم بگم اینو که در وهله ی اول تاپیکو برای خودم زدم😅 ! برای ایجاد عادتِ درست کار کردن و بهتر پیش رفتن🌟
💥 به مدت 21 روز اگه موفق بودین و درست مدیریت کردین اتمام چالشه
اما اگه یه روزم به هم ریخت چالش از اول میشه💥
همین موفق باشین✨ 🌱
@دانش-آموزان-آلاء
سلام و عرض ادب خدمت همهی حضار و آلایی های عزیز
چه اونا که قدیمیان چه اونا که مدت زیادی از عضویتشون نمیگذره
من هی صبر کردم ببینم کسی کاری انجام میده یا نه که دیدم نههههه
بعد تاپیک یلدای 1400 این یکی رو هم خودم باید بزنم.
برم سراغ اصل مطلب
یلدای همگی مبارک🍉🍎🍏🌰
بارگیری (7).jpeg
دوتا آرزو دارم براتون
Jowhareh_galleries_2_poster_0c46d860-a276-4422-956b-af6536ff6614.jpeg
اولیش اینکه ایشالا عمر غم و غصه هاتون مث آخرین شب بهار کوتاه باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_f70f2191-a8a1-4ecf-8160-5507f2947cd8.jpeg
و دومیش اینکه ایشالا عمر شادی ها و خنده هاتون مث شب یلدا بلند باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_ed4ca36e-adad-40a6-b3c8-403f12382fbf.jpeg
تو این شب بازار فال حافظ حسابی داغه
و نمیشه این شب رو بدون حافظ گذراند
115.jpg
اینم از فال حافظ من
شما هم اگه دوست داشتید برای خودتون و رفیقاتون از حافظ فال بگیرید و این تاپیک رو هم مزین کنید به اشعار زیبا و تبریک هاتون
.
و در آخر:
پاییز هزار رنگ میرود
و زمستان سپید رنگ از راه میرسد
و در این میان شبی است بلند
به بلندای یک فرهنگ
آئینی رنگارنگ به سان پاییز
و درون مایهای سپید به رنگ زمستان
شب یلدا، شب کنار هم بودنها بر شما مبارک
.
@دهم
@یازدهم
@دوازدهم
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
1158234ipbspy0c8q.gif
⚡ %(#042978)[321]
📣 صدااا میاااد؟ 🙈
✨ سلام🦋 اکالی هستم با طعم بامبو 😂😍
امیدوارم که حال دلتون عالی باشه 💛💙💜💚❤
pichak_net-70.png
عاغا بیایید نقاشی بکشیم لذت ببریم 😍 %(#c9009a)[نقاشی با موس]م خییلی باحاله 😂
لازمم نیس حتما نقاشیاتون ذهنی باشه فقط رفقای گلم اسپم ندید اینجا خیلی ممنون❤️🌈
من نقاشیارو جمع میکنم اینجا شاید الان پستای تکراری ببینید ولی پست جدیدم میزارم شماهام از خلاقیتاتون بزارید 😎
pichak.net-46.gif
✨ @فارغ-التحصیلان-آلاء ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا⭐
✨ @دانش-آموزان-آلاء⭐
pichak.net-46.gif
1158234ipbspy0c8q.gif
سلام به خوشگلای خودم😍
به الله کلوب خوششش اومدیین🥲
قراره کلی اینجا حالمون خوب شه💛
چطوریشو الان میگم:
🟢 اولش هرچقدر که میتونین ( حتی یدونه ) از ذکر زیر بخونین و ثوابشو توشهٔ راه کنکوریای عزیز کنین:
لا الله إلا أنت، سُبحانَك إنّی کُنتُ مِنَّ الظالمین
🟢 بعدش شروع کنین به تاپیک زدن زیر همین پست تا حال دلتون بهتر شه، تاپیکای پیشنهادی:
• دل نوشته به خدا
• گفتن درد و دلاتون به خدا
• ذکرایای مختلف
از مدیر عزیز تقاضا مندم که این تاپیکو قفل نکنین🙏
مخلصانه دعوت میکنم که به کلوب خودتون بپیوندین🌱
و در آخر، قدر خودتون و تلاشاتون رو بدونین💛
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
تجربی
@انسانیا
@ریاضیا
سلام دوستان عزیز 😁❤️
بنظرم یه زندگی تک بعدی خیلی بده یعنی اینکه فقط درس هدف زندگیتون باشه ...
اهمیت دادن به ورزش و تناسب اندام و کلی هدف دیگه مثلا خوانندگی دوبلوری و هر استعداد دیگه ای ک دارید در کنار درس باعث میشه ک تک بعدی نباشید و اگه درس رو ازتون بگیرن دیگ حوصله تون سر نمیره و دنبال کارای بیهوده نمیرید چون هدف ( های ) دیگه ای هم دارید :))
اینجا میتونید برای هرکاری ک در این جهت کمکتون میکنه هدف گذاری کنید و پیشرفتتون رو ثبت کنید یطورایی مثل گزارشکار درسی ولی کلی تر ...
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
بیاین یه همفکری درست و حسابی داشته باشیم…
شمایی که این پستو میخونی، آره با خودتم عزیزم
قراره راجب یه مسئله خیلی مهم بحث کنیم
بنظرتون چطوری میتونیم دور گوشی رفتنو کنترل کنیم؟
هر نفر یه ترفند کوچیک یه خطی بگه
لطفا همه شرکت کنن، اینطوری هم به خودت کمک میشه، هم به بقیه❤️
چون در آخر یه گنیجنهٔ خیلی خوب واسه کنترل این معظل داریم
این تاپیک و زدم تا توش بیام فعالیت های ورزشیمونو توش ثبت کنیم
قبلا یه همچین تاپیکی بود ولی خب فراموش شده گویا اومدم جاشو با تاپیک جدید پر کنم
همتون میدونین که ورزش برای همه چی خوبه از افسردگی و تنبلی بگیر تا سلامتی و...پس اینجا میخایم روتین ورزش کردن ساده رو وارد زندگیمون بکنیم
دعوت میکنم همه تا حس تنهایی نکنم@دانش-آموزان-آلاء @دانشجویان-درس-خون
کافــه میـــم♡
-
حرف هايی كه ميزنيم،دست دارند
دست های بلندی كه گاهی گلويی را می فشارند و نفس فرد را می گيرند
حرف هايی كه ميزنيم،پا دارند
پاهای بزرگی كه گاهی جايشان را روی دلی می گذارند و برای هميشه می مانند
حرف هايی كه ميزنيم،چشم دارند
چشم های سياهی كه گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند
پس مراقب حرفهايی كه ميزنيم باشيم -
- تویی که دیدمت،در شبی،گریان و پریشان…
- پرسیدمت:چه شده است بر تو؟؟؟
و تو با آن هق هق و گریه ی معصومانه ات از جوانکانی حرف زدی که برای لحظه ای خنده،آدامس هایی که در دست داشتی برای فروش…تا با آن نانی بخری…را دزدیدند و تو را نیز کتک زدند :)) 🫂
-
#دلنوشته
از همکارای داروخونه ی طبقه پایین بود
سرشو به چارچوپ در ورودیِ مطب
تکیه داد و نگام کرد.
چشماش دلهره داشت
نگاهش پریشون بود...
طبق معمول چند تا جعبه دارو دستش بود
مثل همیشه از دکتر سوال داشت
اشاره کردم بیاد بشینه کنارم
تا یکم مطب خلوت شه و بره سوالاشو بپرسه.
از حالت چهره ش میشد فهمید که
حالش روبراه نیست.
آروم سمتم قدم برداشت و
رو تنها صندلیِ خالیِ پشت میزم نشست
سرشو گذاشت رو میز و
دستشو فرستاد تو موهاش...
با صدایی که از ته چاه میومد گفت:
دختر یبار نشد من بیام و تو بیکار باشیا،
چرا اینجا همیشه شلوغه اخه...
همینطوری که چشمم به مانیتور بود و
سرگرم ثبت بیمه ها بودم گفتم:
حالا چرا صدات غم داره!؟ پکری چرا؟
سکوت کرد. سرشو انداخت پایین و
ماسکشو کشید پایین و یه نفس عمیق کشید.
آروم گفت: از صبح با همین صدا،
دارم با عالم و آدم حرف میزنم
از همکارا بگیر تا صدتا مریض و همراهیِ مختلف! سرشو آورد بالا و خش دار گفت:
ولی حتی یکیشونم نفهمید صدام غم داره،
نمدونم شایدم فهمیدنو به روم نیاوردن!
مریض بعدیو صدا زدم و نگاش کردم.
نم اشک تو چشماش نشسته بود
انگاری غم دنیا تو مردمکاش بود
گفتم: دلت تنگه؟
سرشو به نشونه تایید تکون داد و گفت:
میدونی دلم چی میخواد؟
پرسشگر نگاش کردم که گفت:
اینکه زنگ بزنه، گوشیو بردارم،
صداشو بشنوم، اصلا بگه اشتباه گرفتم،
بگه ببخشین اشتباه شد،
بعد قطع کنه... ولی یه نفس صداشو بشنوم...
اینو گفت و با پشت دست قطره اشکی که
میخواست روونه گونش بشه رو پاک کرد و
دوباره سرشو انداخت پایین.
با یه صدای مرگبار گفت:
خیلی دلتنگشم، از خیلی بیشتر...
گفتم: چی میشه اگه برگردین دوباره
یه لبخند زد. یه لبخند تلخ. آروم گفت:
دیگه اومدنش،
مثل آب ریختن روی ماهیِ مُرده س!
دوباره نگام کرد و گفت:
من خیلی وقته مُردما، زندم فقط! میفهمی!؟
سرمو آروم تکون دادم و چیزی نگفتم.
بعد ازینکه رفت، به این فکر کردم که
گاهی اوقات، دلتنگی از هر دردی کُشنده تره،
شایدم یه سَبک، از بی صدا جون دادنهو چه شب هایی
که دلتنگی به جای ما تصمیم گرفت -
فکر میکنم هر آدمی
باید پشت پنجره اتاقش
یک گلدانِ %(#db7739)[گل شمعدانی] داشته باشه؛که هر بار گل هاش خشک میشه و دوباره گل میده
یادش بیفته که روزهای غم هم به پایان میرسه! (: -
تَوَلُدِش بود...
بیست سالش شد!
دقیقا روزی که بیست سالش شد،کنارش نشستم،دستش را گرفتم و گفتم دوستت دارم!
لبخند ملیحی زد و گفت:"منم دارم"
ناراحت شدم،چون این جواب من نبود ...
داشتم شروع میکردم به حرف زدن که گفت:کادوی تولد من کجاست؟!
گفتم:امشب بهترین کادو را برای تو می آورم!
یادم بود که گفته بود من فقط حلقه دوست دارم و بس!
باران تندی می بارید و من در خیابان قدم میزدم و همه ی فکرم کادوی تولدش بود!
گوشی ام زنگ خورد!
برداشتم و گفت:ما امشب مهمانی هستیم و فردا کادو را میگیرم! با لحنی که مثلا ناراحت شده ام گفتم:" اشکالی ندارد "
لبخندی زدم و خدا را شکر کردم که حداقل یک شب دیگر فرصت دارم!
آگهی به چشمم خورد!انگار خواست خدا بود!خیلی خوشحال شدم!
برای نمایش تئاتری بود که انگار بازیگر کم داشتند!از خدا خواسته تماس گرفتم و آدرس را گرفته و به محل رفتم!
از شانس بد من باید نقش یک دلقک را بازی میکردم؛ولی خب پولش خوب بود و چاره ای هم نداشتم،من باید حلقه میخریدم!
گریم کردیم و آماده شدیم!
روی صحنه آمدیم و نقشی که خیلی حقیرانه بود را بازی کردم!
صدای رعد و برق و باران کل صحنه را گرفته بود!
ولی صدای خنده ی مردم بیشتر به گوش میرسید!
بعد یک ساعت بازی،اعلام کردند که نمایش به پایان رسیده است!
چراغ ها را روشن کردند؛خیلی عجیب بود! او را هم در بین مردم دیدم! کنارش خانم نسبتا پیری بود! در ذهنم فقط مادرش را تصور کردم، ولی در طرف دیگرش هم پسر جوانی بود!
رگ غیرتم گرفت که چرا کنار نامحرم نشسته است و بلند بلند میخندد!
تمام حواسم به او بود!
صدای باران صحنه را عاشقانه تر میکرد!
خنده هایش را هیچکس اندازه ی من دوست نداشت!
بعد اجرا پول را گرفتم و به بیرون امدم! اما گریمم را پاک نکردم! میخواستم خوشحالش کنم و خنده هایش را ببینم!
منتظر بودم که بیاید و ببینمش و به او بگویم که چقدر ناراحت شدم از خنده هایش در کنار آن مردک!
مردم داشتند بیرون می آمدند،جمعیت زیادی بود و همه در حال دویدن و فرار از باران بودند! او هم بیرون آمد!
دستش را گرفته بود،همان جوان را میگویم؛دستش را گرفته بود و با خنده های از ته دل به بیرون می امدند!
خودم را پشت تیر برق قایم کردم! نمیخواستم بیشتر از این غرورم بشکند!
سوار ماشین شاسی بلندشان شدند و رفتند! تمام راه را تا خانه گریه کردم!
باران هم بند نمی آمد انگار آن شب خدا هم برای من گریه می کرد!
آخر شب پیام دادم
" حال دلقکی که امشب به او میخندیدی خوب است
دیگر به سراغش نیا "…!! (: -
آنیا (آناستازیا) : دیمیتری، تو واقعا فکر میکنی من یه شاهزادهام؟!
دیمیتری : خب معلومه..
آنیا (آناستازیا) : پس برام رئیس بازی در نیار!
دیمیتری : •‐‐‐‐• -
نوشته بود:«آدم هایی که یک روز عاشقِ هم بودن؛نمیتونن دوست معمولی بشن،چون قلب همو شکستن!
نمیتونن دشمن همدیگه هم بشن،چون قلبِ همدیگرو لمس کردن!
و تا همیشه میشن "غریبه ترین آشنا":)♡
-
هیچوقت با ناراحتی نخواب!
بعضی شبا صب نمیشه یا ...
کی میدونه تا فردا کی زنده هست و کی نیست؟
پس با ناراحتی نخواب!^^ -
حرفت را تمام نکن!
از همین وسط جمله برو!
همین که قصد رفتن کرده ای،
همین که این حس در تو به عشق بینمان غلبه کرده،بروی بهتر است!
اصلا هم برایم مهم نیست!
اصلا هم در زندگی ام آب از آب تکان نمیخورد!
حتی فرقی ندارد در چمدانت عکسهایمان را ببری یا نه!
اصلا مهم نیست چه زمانی برگردی؛
یک هفته؟ دو هفته؟ سه هفته؟ نه! اصلا مهم نیست!
حتی اگر برنگردی هم مهم نیست!
ولی اگر روزی برگشتی،
حتی همین فردا اگر برگشتی،دیگر در خانه به دنبال من نگرد؛
مستقیم بیا به قبرستان! (: -
اگه هر شب میون سیل عرق از خوابهات بیدار میشی
اگر تنهایی به مانند یک دلبر، سر
تاسر با تو دراز می کشه در آغوشت
اگر به سادگی مژههات برای هر چیزی خیس میشه
اگه مادرتو گرم تر بیاد می آوری
و حتی درکش می کنی
اگر قلبت را به مانند نامه ای
مچاله و پرت شده حس میکنی
اگه خودتو بی کس و زود
فراموش شده حس می کنی
کودک درونت رو بغل کن
برایت انسان رو تعریف میکنه
دست ها گناهکارند
زبان ها گناهکارند
یک آتش زمانه
همه ی این ها در کل
دنیا گناهکاره
معصوم نیستیم،
هیچ کدوممون
-
-
با وجود اینکه همیشه نمی خندید،همیشه جمله های عاشقانه را در ذهنش نداشت،همیشه نمیشد که آن احساس اصیلش را به من هدیه بدهد،اما همیشه پیراهن زیبایی به تن میکرد،همیشه اونقدر چای خوش رنگ درست میکرد که مولکول به مولکول آب آن «دوستت دارم» همراه خود داشتند همیشه طعم غذایی که برای من درست میکرد،قلب سنگ را هم از پای در می اورد و عاشق میکرد حتی سلیقه اش در چیدن بشقاب ها و قاشق ها نوعی از دوست داشتن را به من هدیه می داد اینکه همیشه عطر خوبی به تنش میزد و خودش را برای من،منِ عاشق او آرایش میکرد انگار هزار بار دوستت دارم را در تن من حک میکرد راستش اینکه زیاد وقت نمیشد که او را ببینم فرقی در شدت عشق ما ندارد او ثانیه به ثانیه در کلمه به کلمه و قدم به قدم و پلک به پلک در من حضور دارد و عشق می ورزد گاهی با کلمه ها گاه با تن صدای اصیلش و گاه با بغض و بی تابی و دلتنگی اش ... (:
-
فرصتی نمانده است؛
بیا همدیگر را بغل کنیم.
فردا،
یا من تو را میکشم؛
یا تو چاقو را در آب خواهی شست.همین چند سطر،
دنیا به همین چند سطر رسیده است؛
به اینکه انسان،
کوچک بماند بهتر است،
به دنیا نیاید بهتر است.اصلاً
این فیلم را بهعقب برگردان؛
آنقدرکه پالتوی پوست پشت ویترین،
پلنگی شود؛
که میدود در دشتهای دور...
آنقدرکه عصاها،
پیاده به جنگل برگردند؛
و پرندگان
دوباره بر زمین...
زمین...نه!
به عقبتر برگرد.
بگذار خدا،
دوباره دستهایش را بشوید؛
در آینه بنگرد؛
شاید،
تصمیم دیگری گرفت...•گروس عبدالملکیان
پ.ن: کل گذشتمو آن میبینم.
-
Kahve kendisi bile darıldığında çay içiyor
خود قهوه هم وقتى حالش گرفتهس چایى مى خوره️
-
Bir şey istersen insandan isteme! Verse minnettir, vermese zillettir .
Sen Allah'tan iste ! Verse nimettir, vermese hikmettir .اگه چیزی میخوای از انسان نخواه! اگه بِده منتِ، اگه نَده ذلّتِ.
تو از خدا بخواه! اگه بِده نعمتِ، اگه نَده حکمت . -
به آدم های این دوره اعتباری نیست؛
یک دل و هزار دلبرند لاکردار ها...
تورا میخواهند اما در بهترین حالتش نگهت میدارند روی نیمکت ذخیره
اگر عشق سابقشان برگشت که خودت باید با احترام میدان را خالی کنی...
حرف بزنی میگویند تو که میدانستی...من دوستت داشتم...دارم
اما عشق چیز دیگریست....
اگر هم عشقشان برنگردد که دلشان میرود برای هر از راه رسیده ای که کمی دلبری بلد باشد...
خیالت را راحت کنم
همه اینهایی که دورت میگردند
پایش بیفتد جوری دورت میزنند که سرگیجه اش دامن تو و زندگیت را میگیرد....
به آدم های این دوره اعتباری نیست جانم
نیست.... -
اگه نظر من رو بخوای،
دلتنگی یه جور بیماریه.
مثل سرطان، که خوشخیم و بدخیم داره.
که اگه کاری براش نکنی از پا درت میاره.
کسی که میگه دلش برات تنگ شده
و برای دیدنت کاری نمیکنه،
یا داره دروغ میگه، یا معنی دلتنگی رو نمیدونه!
-
از من بی عاقبت آغاز هستی را مپرس
کز گرانخوابی سرافسانه را گم کرده ام
در چنین وقتی که بی پرواز شد زلف سخن
از پریشان خاطریها شانه را گم کرده ام
بس که در یک جا ز غلطانی نمی گیرد قرار
در نظر آن گوهر یکدانه را گم کرده ام
طفل می گرید چو راه خانه را گم می کند
چون نگریم من که صاحبخانه را گم کرده
صائب تبریزی)
من که بینم گذر عمر در این اشک روان
هوس سایه بید و لب جو، از چه کنم؟
هر دم از رهگذری زنگ سفر میشنوم
تکیه بر عمر چنین بسته به مو، از چه کنم. -
میدونست که من زود ناراحت میشم؛
میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم، هی بیشتر بی محلی میکرد و عذابم میداد منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم هی به روش میاوردم بی محلیشو ! اونم نقطه ضعفمو میدونست و هی میگفت : تو حساس شدی ،تو دیگه خسته شدی از این رابطه ، داری بهونه میگیری !
داشت حرفه دلِ خودشو به من می فهموند و منِ ساده هربار خودمو مقصر میدونستم ...
آدما بعضی وقتا برایِ اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرفِ دلِ خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشی و خسته!
بعد تمام اشتباهاتو میندازن گردن تو به راحتی میذارن میرن و تو میمونی با وجدانی همیشه ناراحت...
و باور میکنی که مقصری ...!!!