هرچی تودلته بریز بیرون۶

[M.Shajarian]

@ftm-montazeri کوتاه اما .....

[Hamid.s]

تو به دل هستی و این قوم به گل می جویند

تو به جانستی و این جمع جهانگردانند

[SARA_]

از حادثهٔ جهان زاینده مترس

وز هرچه رسد، چو نیست پاینده مترس

این یکدم عمر را غنیمت میدان

از رفته میندیش و ز آینده مترس...

[Succinate]

گفته بودم چو بیایی
غم ِدل با تو بگویم
چه بگویم ؛
که غم از دل بِرود
چون تو بیایی
سعدی

[Succinate]

«جان من و جان تو
بسته‌ست به همدیگر !
همرنگ شوم از تو ؛
گر خیر بود گر شر»
مولانا

[SARA_]

ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم،
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

[-Dr_Ugger-]

به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی

که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی

پ.ن: حقیقتاً امیدوارم نگه لن ترانی جناب مولانا. قضیه حیثیتیه جناب. امیدوارم بگیری چی میگم.

[Saghia]

ای بسا کارا که اول صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد ، سختی گذشت

/مولانا/

[SARA_]

[چنان %(#940000)[عشقش] پریشان کرد ما را
که دیگر جمع نتوان کرد ما را!]

[Hamid.s]

اگه آدم باشی،قلبتو میشکنن
اگه پرنده باشی،بالتو
اگه گل باشی،گردنتو

[-Dr_Ugger-]

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود

وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او

گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود

گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون

پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود

محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود

%(#ff0000)[او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان]

%(#ff0000)[دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود]

برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم

چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود

با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او

در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود

بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین

کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود

شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم

وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود

گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل

وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود

صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من

گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا

طاقت نمی‌آرم جفا کار از فغانم می‌رود

• سعدی

[Mo Xo]

گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی

[Hamid.s]

••
اینجا کسی به غیر تو مارا محل نداد
ما بنده‌ی توایم ، فراموشمان مکن
#یارب

[Hamid.s]

من فقط یک نوکرم کار خودم را می کنم
او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می رسد

[Hamid.s]

• پلک بر پلک می فشاری 
  و می دانی آنچه تمام می شود
    تویی و نَه اَندوه ..

[Ansel]

سهم ما در وسط معرکه عشق چه بود؟
غم و دلتنگی و حسرت،همه یکجا با هم!

[M.Shajarian]

چه بنویسم؟ مگر جمله ای دیگر هست؟....
دگرباره
ارغوانم را میخواهم......

[Hamid.s]

بغض کردی اما لبخند زدی شاید این تلخ تر از گریه کردن هست...

[Mobeen]

غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود،
ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد،
آزادست...
|حافظ|

[ارسطو حداد]

چه اَشکی بشود آن اشک، که از شوقِ دیدنِ تو ریخته شود...