-
بغض کردی اما لبخند زدی شاید این تلخ تر از گریه کردن هست...
-
چه اَشکی بشود آن اشک، که از شوقِ دیدنِ تو ریخته شود...
-
به هشیاران مده می را به مستان ده که در مجلس
قدح خون در جگر دارد، مدام از دست هشیاران!• ساوجی
-
من حسابم ز همه مردم این شهر جداست
من امیدم به خداست♡
بعد از خدا هم باز خداست... -
%(#34a5c7)[ من تماشای تـو می کردم و غافل بودم]
%(#34a5c7)[ کز تماشایِ تو خلقی به تماشای منند] -
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هر که را در طلبت همت او قاصر نیست/حافظ/
-
بلند اسمان جایگاه من است
دل پاک حق جان پناه من است
-
-
حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دلِ ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را -
صائب:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دلِ ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز میبخشد، ز مال خویش میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را -
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دلِ ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز میبخشد، به سان مرد میبخشد
نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور میبخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را...
-
-
مشتاقی و صبوری از حد گشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانده ماراسعدی
پیر ریاضت ما عشق تو بود یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانده ما رااوحدی
خدایا خیلی دلم شکسته
نمی دونم چه حکمتی داره که نتونستم بریم کربلا -
من کویری خشکم اما ساحلی بارانیم
ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم
• سجاد سامانی
-
%(#48b7e0)[جانا] ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم %(#48b7e0)[عشقِ ] تو رسوای جهان تا کی..؟ -
خطا کردی به قول دشمنان گوش
که عهد دوستان کردی فراموشکه گفت آن روی شهرآرای بنمای
دگربارش که بنمودی فراپوشدل سنگینت آگاهی ندارد
که من چون دیگ رویین میزنم جوشنمیبینم خلاص از دست فکرت
مگر کافتاده باشم مست و مدهوشبه ظاهر پند مردم مینیوشم
نهانم عشق میگوید که منیوشمگر ساقی که بستانم ز دستش
مگر مطرب که بر قولش کنم گوشمرا جامی بده وین جامه بستان
مرا نقلی بنه وین خرقه بفروشنشستم تا برون آیی خرامان
تو بیرون آمدی من رفتم از هوشتو در عالم نمیگنجی ز خوبی
مرا هرگز کجا گنجی در آغوشخردمندان نصیحت میکنندم
که سعدی چون دهل بیهوده مخروشولیکن تا به چوگان میزنندش
دهل هرگز نخواهد بود خاموش/سعدی/
-
متن :
اهل کاشانم.
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان.
و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شببوها، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
من مسلمانم.
قبلهام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجادهی من.
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم.
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستهی سرو.
من نمازم را، پی «تکبیرهالاحرام» علف میخوانم،
پی «قد قامت »موج.
کعبهام بر لب آب،
کعبهام زیر اقاقیهاست.
کعبهام مثل نسیمی، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر.
«حجرالاسود» من روشنی باغچه است.
اهل کاشانم.
پیشهام نقاشی است:
گاهگاهی قفسی میسازم با رنگ، میفروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهاییتان تازه شود.
چه خیالی، چه خیالی…میدانم
پردهام بیجان است.
خوب میدانم، حوض نقاشی من بیماهی است
اهل کاشانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند، به سفالینهای از خاک «سیلک»
نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.
پدرم پشت دو بار آمدن چلچلهها، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،
پدرم پشت زمانها مرده است.
پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود،
مادرم بیخبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد.
پدرم وقتی مرد، پاسبانها همه شاعر بودند.
مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه میخواهی؟
من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟
پدرم نقاشی میکرد.
تار هم میساخت، تار هم میزد
خط خوبی هم داشت.
باغ ما در طرف سایهی دانایی بود.
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه،
باغ ما نقطهی برخورد نگاه و قفس و آینه بود.
باغ ما شاید، قوسی از دایرهی سبز سعادت بود.
میوهی کال خدا را آن روز، میجویدم در خواب.
آب بیفلسفه میخوردم
توت بیدانش میچیدم
تا اناری ترکی برمیداشت، دست فوارهی خواهش میشد.
تا چلویی میخواند، سینه از ذوق شنیدن میسوخت.
گاه تنهایی، صورتش را به پس پنجره میچسبانید.
شوق میآمد، دست در گردن حس میانداخت.
فکر، بازی میکرد.
زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.
زندگی در آن وقت، صفی از نور و عروسک بود،
یک بغل آزادی بود.
زندگی در آن وقت، حوض موسیقی بود.
طفل، پاورچین پاورچین دور شد کم کم در کوچهی سنجاقکها.
بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پلهی مذهب بالا
تا ته کوچهی شک
تا هوای خنک استغنا
تا شب خیس محبت رفتم
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی.
چیزھا دیدم در روی زمین:
کودکی دیدم، ماه را بو می کرد.
قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد
نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت
من زنی را دیدم ،نور در ھاون میکوبید.
ظھر در سفره آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود
کاسه داغ محبت بود.
من گدایی دیدم،
در به در میرفت آواز چکاوک میخواست
و سپوری که به یک پوسته خربزه میبرد نماز.
برهای را دیدم، بادبادک میخورد.
من الاغی دیدم، ینجه را میفھمید
در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر.
شاعری دیدم ھنگام خطاب، به گل سوسن میگفت: «شما»
من کتابی دیدم، واژهھایش ھمه از جنس بلور.
کاغذی دیدم ، از جنس بھار.
موزهای دیدم دور از سبزه،
مسجدی دور از آب.
سر بالین فقیھی نومید، کوزهای دیدم لبریز سؤال.
قاطری دیدم بارش «انشا»
اشتری دیدم بارش سبد خالی «پند و امثال»
عارفی دیدم بارش «تننا ھا یا ھو»
من قطاری دیدم ، روشنایی میبرد
من قطاری دیدم، فقه می برد و چه سنگین میرفت
من قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی میرفت
من قطاری دیدم تخم نیلوفر و آواز قناری میبرد
و ھواپیمایی، که در آن اوج ھزاران پایی
خاک از شیشه آن پیدا بود:
کاکل پوپک
خالھای پر پروانه
عکس غوکی در حوض
و عبور مگس از کوچهی تنھایی.
خواھش روشن یک گنجشک، وقتی از روی چناری به زمین میآید.
و بلوغ خورشید
و ھم آغوشی زیبای عروسک با صبح
پلهھایی که به گُلخانه شھوت میرفت
پلهھای که به سردابه الکل میرفت
پلهھایی که به قانون فساد گل سرخ
و به ادراک ریاضی حیات
پلهھایی که به بام اشراق
پلهھایی که به سکوی تجلی میرفت
مادرم آن پایین
استکانھا را در خاطره شط میشست
شھر پیدا بود:
رویش ھندسی سیمان، آھن، سنگ
سقف بیکفتر صدھا اتوبوس
گلفروشی گلھایش را میکرد حراج
در میان دو درخت گل یاس شاعری تابی میبست
پسری سنگ به دیوار دبستان میزد
کودکی ھسته زردآلو را، روی سجاده بیرنگ پدر تف میکرد
و بزی از خزر نقشه جغرافی آب میخورد
بند رختی پیدا بود : سینه بندی بیتاب
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب در حسرت خوابیدن گاریچی
مردگاریچی در حسرت مرگ.
عشق پیدا بود
موج پیدا بود
برف پیدابود دوستی پیدا بود
کلمه پیدا بود
آب پیدا بود عکس اشیا در آب
سایه گاه خنک یاختهھا در تَف خون
سمت مرطوب حیات
شرق اندوه نھاد بشری
فصل ولگردی در کوچه زن
بوی تنھایی در کوچه فصل
دست تابستان یک بادبزن پیدا بود
سفر دانه به گل
سفر پیچک این خانه به آن خانه
سفر ماه به حوض
فوران گل حسرت از خاک
ریزش تاک جوان از دیوار
بارش شبنم روی پل خواب
پرش شادی از خندق مرگ
گذر حادثه از پشت کلام
جنگ یک روزنه با خواھش نور
جنگ یک پله با پای بلند خورشید
جنگ تنھایی با یک آواز.
جنگ زیبای گلابیھا با خالی یک زنبیل
جنگ خونین انار و دندان
جنگ نازیھا با ساقهی ناز
جنگ طوطی و فصاحت با ھم
جنگ پیشانی با سردی مھر
حملهی کاشی مسجد به سجود
حملهی باد به معراج حباب صابون
حملهی لشکر پروانه به برنامهی «دفع آفات»
حملهی دسته سنجاقک به صف کارگر «لوله کشی»
حمله ھنگ سیاه قلم نی به حروف سربی
حمله واژه به فک شاعر
فتح یک قرن به دست یک شعر
فتح یک باغ به دست یک سار
فتح یک کوچه به دست دو سلام
فتح یک شھر به دست سه چھار اسب سوار چوبی
فتح یک عید به دست دو عروسک یک توپ
قتل یک جغجغه روی تشک بعد از ظھر
قتل یک قصه سر کوچهی خواب
قتل یک غصه به دستور سرود
قتل مھتاب به فرمان نئون
قتل یک بید به دست «دولت»
قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ
ھمهی روی زمین پیدا بود:
نظم در کوچه یونان میرفت
جغد در باغ معلق میخواند
باد در گردنه خیبر بافهای
از خس تاریخ به خاور میراند
روی دریاچه آرام «نگین» قایقی گل میبرد
در بنارس سر ھر کوچه چراغی ابدی روشن بود
مردمان را دیدم
شھرھا را دیدم
دشتھا را کوھھا را دیدم
آب را دیدم خاک را دیدم
نور و ظلمت را دیدم
و گیاھان را در نور، و گیاھان را در ظلمت
دیدم
جانور را در نور، جانور را در ظلمت دیدم
و بشر را در نور و بشر را در ظلمت دیدم
اھل کاشانم اما
شھر من کاشان نیست
شھر من گم شده است
من با تاب، من با تب
خانهای در طرف دیگر شب ساختهام
من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس
باغچه را میشنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی میریزد
و صدای سرفه روشنی از پشت درخت
عطسهی آب از ھر رخنهی سنگ
چک چک چلچله از سقف بھار
و صدای صاف، باز و بسته شدن پنجرهی تنھایی
و صدای پاک پوست انداختن مبھم عشق،
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
و ترک خوردن خودداری روح
من صدای قدم خواھش را میشنوم
و صدای پای قانونی خون را در رگ
ضربان سحر چاه کبوترھا
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخک در فکر
شیھهی پاک حقیقت از دور
من صدای وزش ماده را میشنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچه شوق
و صدای باران را روی پلکِ تر عشق
روی موسیقی غمناک بلوغ
روی آواز انارستانھا.
و صدای متلاشی شدن شیشه شادی در شب
پاره پاره شدن کاغذ زیبایی
پر و خالی شدن کاسه غربت از باد
من به آغاز زمین نزدیکم
نبض گلھا را میگیرم
آشنا ھستم با سرنوشتِ تر آب، عادت سبز درخت
روح من در جھت تازهی اشیا جاری است
روح من کم سال است
روح من گاھی از شوق سرفهاش میگیرد
روح من بیکار است
قطرهھای باران را، درز آجرھا را میشمارد
روح من گاھی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
من ندیدم دو صنوبر را با ھم دشمن
من ندیدم بیدی سایهاش را
بفروشد به زمین
رایگان میبخشد نارون شاخه خود را به کلاغ
ھر کجا برگی ھست شور من می شکفد
بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سیلان بودن
مثل بال حشره وزن سحر را میدانم
مثل یک گلدان میدھم گوش به موسیقی روییدن
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم
مثل یک میکده در مرز کسالت ھستم
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کششھای بلند ابدی
تا بخواھی خورشید تا بخواھی پیوند تا بخواھی تکثیر
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم
و من نمیخندم اگر بادکنک میترکد
و نمیخندم اگر فلسفهای، ماه را نصف میکند
من صدای پر بلدرچین را می شناسم
رنگھای شکم ھوبره را، اثر پای بز کوھی را
خوب میدانم ریواس کجا میروید
سار کی میآید، کبک کی میخواند، باز کی میمیرد
ماه در خواب بیابان چیست،
مرگ در ساقهی خواھش
و تمشک لذت، زیر دندان ھمآغوشی
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچهی عادت از یاد من و تو برود
زندگی جذبه دستی است که میچیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دھان گس تابستان است
زندگی بُعد درخت است به چشم حشره
زندگی
تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مھاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی میپیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشهی مسدود ھواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کرهای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکهی دھشاھی در جوی خیابان است
زندگی مجذور آینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی ھندسه ساده و یکسان نفسھاست
ھر کجا ھستم باشم
آسمان مال من است
پنجره فکر ھوا عشق زمین مال من است
چه اھمیت دارد
گاه
اگر میرویند
قارچھای غربت ؟
من نمیدانم که چرا میگویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
و چرا در قفس ھیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشمھا را باید شُست جور دیگر باید دید
واژهھا را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود
باران باشد
چترھا را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با ھمه مردم شھر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز
نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است
رختھا را بکنیم
آب در یک قدمی است
روشنی را بچشیم
شب یک دھکده را وزن کنیم، خواب یک آھو را
گرمی لانه لک لک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم
در موستان گره ذایقه را باز کنیم
و دھان را بگشاییم اگر ماه درآمد
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شبتاب ندارد خبر از بینش باغ
و بیاریم سبد
ببریم این ھمه سرخ این ھمه سبز
صبحھا نان و پنیرک بخوریم
و بکاریم نھالی سر ھر پیچ کلام
و بپاشیم میان دو ھجا تخم
سکوت
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمیآید
و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست
و کتابی که در آن یاختهھا بیبعدند
و نخواھیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
و نخواھیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و بدانیم اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت
و اگر خنج نبود لطمه
میخورد به قانون درخت
و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی میگشت
و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده پرواز دگرگون میشد
و بدانیم که پیش از مرجان خلئی بود در اندیشه دریاھا
و نپرسیم کجاییم
بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را
و نپرسیم که فواره اقبال کجاست
و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است
و نپرسیم پدرھای پدرھا چه نسیمی چه شبی داشتهاند
پشت سرنیست فضایی زنده
پشت سر مرغ نمیخواند
پشت سر باد نمی آید
پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است
پشت سر روی ھمه فرفره ھا خاک نشسته است
پشت سر خستگی تاریخ است
پشت سر خاطرهی موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد
لب دریا برویم
تور در آب بیندازیم
و بگیریم طراوت را از آب
ریگی از روی زمین برداریم
وزن بودن را احساس کنیم
بد نگوییم به مھتاب اگر تب داریم
دیدهام گاھی در تب ماه میآید پایین
میرسد دست به سقف ملکوت
دیدهام سھره بھتر میخواند
گاه زخمی که به پا داشتهام
زیر و بمھای زمین را به من آموخته است
گاه در بستر بیماری من حجم گل چند برابر شده است
و فزون تر شده است قطر نارنج شعاع فانوس
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذھن اقاقی جاری است
مرگ در آب و ھوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دھکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دھان
مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاھی ریحان میچیند
مرگ گاھی ودکا مینوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و ھمه میدانیم
ریه ھای لذت پر اکسیژن مرگ است
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپر ھای صدا میشنویم
پرده را برداریم
بگذاریم که احساس ھوایی بخورد
بگذاریم بلوغ زیر ھر بوته که میخواھد بیتوته کند
بگذاریم غریزه پی بازی برود
کفشھا را بکند و به دنبال فصول از سر گلھا بپرد
بگذاریم که تنھایی آواز بخواند
چیز بنویسد
به خیابان برود
ساده باشیم
ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت
کار مانیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در «افسون »گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبحھا وقتی خورشید در میآید متولد بشویم
ھیجانھا را پرواز دھیم
روی ادراک، فضا، رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو ھجای ھستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار از پشه از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم«شعر:سهراب سپهری»
«صدا:خسرو شکیبایی»@First
@miss-joker
0-0ftm
@Infinitie-A
@Saghi-Mortazavi
@Narjes-Hashemi
zeinab dehghani
Sharllot
@f-seif-0
@mitra-ism-rahmani
amir ahmadi
Kosar A003
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
هاااعییی
آقا به پیشنهاد @Neo..... تصمیم گرفتم که براتون از طریقه گواهی نامه گرفتن بگم
البته اینم بگم که همه اینا با توجه به شهر خودمون و آموزشگاهی که من ثبت نام کردم هست.. ممکنه شهر شما فرق داشته باشه نمیدونم
اول از همه که برای ثبت نام رفتیم آموزشگاه. بهم گفتن باید کتاب آیین نامه رو برای کلاسای تئوری داشته باشم. حالا چه بخری چه از قبل داشته باشی. منم چون نداشتم خریدم.
بعد گفتن که باید اول بری احضار هویت و معاینه چشمی
برای احضار هویت، رفتیم پلیس +۱۰ . فقط یه چیز مهم که باید حواستون باشه اینه کهههه.. اونجا ازتون قراره عکس بگیرن. از این عکس یهوییا مثل کارت ملی مثل من نشین همینجوری برین الان عکس من یجوریه که انگار ام کلثومم نه پرنیا خلاصه به خودتون برسین و دخترا با خودتون مقنعه ببرین که از مقنعه شپشوی اونا استفاده نکنین. برای احضار هویت تاجایی که یادمه حتی ازتون میخوام که اسمتونو به انگلیسی بنویسین پس اگه نمیدونین املای انگلیسی اسمتونو، حتما یاد بگیرین چون دیگه ثبت میشه و تغییر نمیشه داد. بعد اینجا یه مبلغی هم ازتون پول میگیرن
برای معاینه چشمی هم که میگن کجا برین. اونجا هم ازتون گروه خونیتونو میپرسن (همینجوری شفاهی میپرسن پس مطمئن باشین از گروه خونیتونو. من خودم پارسال که رفته بودم، اشتباه گفته بودم و چند روز پیش تصحیح کردم). خلاصه درست بگین چون مهمه فرض کنین خدایی نکرده تصادف کنین بر حسب همین گروه خونیتونو میفهمن. بعد حالا معاینه چجوریه؟ یه معاینه چشمی میکنن.. (اگه عینکی باشین با عینک). بعد مثلا میگن با پاشنه راه برو و اینا. دقیق یادم نیست همه رو چون پارسال انجام دادم. اینجا هم یه مبلغی ازتون میگیرن. (اینسری رفتم برای همون تصحیح گروه خونی، رو دیوار زده بود ۲۴۰ هزار تومن فکر کنم. البته تصحیح گروه خونی هزینه ای نداشت.)
حالا که اینکارا رو کردین اموزشگاه زمان کلاسای تئوری رو میگه. اگر درست یادم باشه، ۸ جلسه کلا کلاس تئوری دارین که ۲ جلسش فنیه. (البته فنیش هم تئوریه). هر کلاس فکر کنم ۱ ساعته بود. بعضی آموزشگاه ها هم تئوریاشون اختیاره میتونین نرین ولی خب برا ما که اجباری بود.
اینم بگم که مثلا آموزشگاه ما برای شهریه (که در حال حاضر ۸۶۰۰ تومنه تقریبا)، یه مقدارشو گرفت و گفت میتونین بقیهشو بعدا تا جلسه ۶م کلاس عملیتون بدین بدین.
حالا که کلاس تئوری تموم شد، نوبت کلاس عملیه. جلسه آخر تئوری خودشون از ما پرسیدن اگه مربی خاصی مد نظرتون هست بگین. و خانما اگه مربی آقا میخوان، باید حتما یه همراه که درجه اول هم باشه داشته باشن. منم که گفتم خانم باشه
بعدش، مربی بهتون زنگ میرنه باهم هماهنگ میکنین برای کلاسای عملی. کلاسای عملی ۱۲ جلسه حدودا ۲ ساعته هست کلا. (البته ۲ ساعت باهاتون تمرین نمیکنن️ واسه من که مربیم ۱ ساعت و نیم تمرین میکرد️️️). ۱ جلسش هم تمرین تو شبه (که میگن اختیاریه و میتونین همون تو روز تمرینش کنین)
این ۱۲ جلسه هم به سلیقه مربیتونه که چجوری آموزش بده. برا من که تا ۳ جلسه اول، همه چیز یعنی دنده ۱ و ۲ و ۳ و پارک دوبل و دور دو فرمونه رو یاد داد و بقیه جلسات تمرین و تکرار بود. جلسه آخر هم تنرین تو شب بود که چراغای ماشین رو بهم یاد داد.
تو جلسه آخر، رفتیم آموزشگاه و باز از ما علاوه بر شهریه ای که دادیم پول خواستن یه ۵۰۰ و خوردی و یه ۲۰۰ و خوردی. جمعا ۸۳۵ میشد اگر یادم باشه.. برای کارکس ماردکس و این چرت و پرتا️ بعد به ما گفتن فلان روز برو فلان جا برای آزمون آیین نامه
برای آیین نامه که اصلا کتابی نخوندم. یه فایل هست ۲۰ سری آزمون آیین نامه اصلی توش هست. آزمونش ۳۰ سواله هست و تا ۳ غلط مجازی. بیشتر از ۳ تا، رد میشی و دوباره باید بری آموزشگاه یه فیش ۱۰۰۰ تومنی ازشون بگیری تا هفته بعد امتحان بدی. منم همون فایل رو خوندم و تو آزمون، یکی از همون سری هایی که تو فایل بود افتاد دست من و با ۱ غلط قبول شدم. یه نکته هم بگم که به هر نفر رندوم برگه ها رو داد یعنی تو و بغل دستیات برگه مشابهی ندارین. یکی از اون ۲۰ سری به هر کدومتون اقتاده. پس خیلی به فکر تقلب از بقیه نباشین اما خود سرهنگه افسره چیه، خلاصه اونی که میخواست ازمون آزمون بگیره قبل شروع امتحان چند تا سوال پر تکرار رو به ما رسونده بود و سر آزمون به بچه ها کمک میکرد هر چند به من کمک نکرد گگگ
بعد دوباره رفتیم آموزشگاه برای گرفتن نوبت آزمون شهری. ۲۵۰ تومن باز از ما پول گرفتن بخاطر هزینه ماشین آزمون که ما این پول رو دادیم و روز آزمون رفتیم محل قرار من و افسر
بار اول، افتادم با آشغال ترین و ملعون ترین افسر قائمشهر که به حروم خوریش معروفه. نفر آخر نشستم پشت فرمون. دو قدم رفتم جلو گفت بزن دنده دو منم گاز دادم و زدم، بعد یهو گفت گاز کم دادی. ردی :| هر چی هم گفتم آقا شما بزار من یکم برم مگه میشه ۱۰ مترم نرفتم منو رد کنی که اوشون گوشش بدهکار نبود.
خلاصه، وقتی بار اول رد بشی، یه جلسه تمرین اجباری داری. (بحاطر همینه که بار اول معمولا رد میکنن). ماهم رفتیم آموزشگاه یه ۶۰۰ هزار تومن برای تمرین و یه ۲۵۰ هزار تومن برای هزینه ماشین آزمون و یه ۱۰۰۰ تومن برای رد شدنم ازمون گرفتن یه جلسه تمرینم رفتیم و باز هفته بعد رفتیم آزمون
این سری هم که متاسفانه استرس فراواااان داشتم. نفر اول کنار افسر نشستم و قشنگ قفل کرده بودم. تا نشستم گفت اون جلو ماشینه رو دوبل بگیر. منم رفتم ولی خب دوبلم خراب شد و خوردم به جدول و همونجا پیادم کرد. امااا این سری برای ۱ جلسه تمرین اختیاری زد که منم نرفتم و خودم با ماشینم تمرین کردم.
رفتیم باز آموزشگاه و ۲۵۰ هزار تومن برا ماشین و ۱۰۰۰ تومن برا رد شدنم گرفت. بعد اومدیم برای سری سوم
سری سوم من زرنگ بازی دراوردم. آزمونم ۱۰ شروع میشد منم ۶ صبح با ماشین خودمون رفتم تمرین. که استرسم کمتر شد. بعدشم ۱ ساعت قبل آزمون پروپرانول با دوز ۱۰ هم خوردم که دیگه محکم کاری بشه و بخاطر استرس رد نشم
سری سوم، نفر دوم رفتم. اول از همه بگم چون از سری پیش ترس داشتم که پارک دوبلو خراب کنم، از بچه ها روش پارک دوبلشونو پرسیدم. بعد با یه گروه از بچه ها که همونجا رفیق شده بودیم هماهنگ شدیم که با چه ترتیبی بریم بشینیم. (بعضی افسرا میگن هر کی میخواد بشینه. اما بعضیا از رو لیستشون به ترتیب میخونن). خلاصه نفر اول دوبل رفت ماشینو و قبول شد (البته با اینکه بار اولش بود و اولش خورد به جدول، افسر بهش گفت بهت یه فرصت دیگه میدم و همینو دوباره برو. دوباره رفت و قبولش کرد). افسر بهم گفت همینو از پارک خارج شو و دوباره دوبل برو. منم همینکارو کردم و حتی وسطش خاموش کردم (چون ماشینش کولرش روشن بود و خب، فشار زیادی به ماشین اومده بود و نباید طبق عادتم با نیم کلاچ خالی عقب میرفتم. تو اینجور مواقع حتما باید یه ذره گاز داد). منم اصصصلا خودمو نباختم و با ریلکسی تمام دنده رو خلاص کردم و دوباره استارت زدم و پارکمو کامل کردم.
و قبول شدم
بعد قبولی، رفتم آموزشگاه کاردکس اینامو تحویل دادم و حدس بزنین چی شد؟ بااااز هم ۲۴۵ هزار تومن ازم پول گرفتن بخاطر هزینه پست گواهی نامه بعد گفتن ۱ ماه تا ۱.۵ ماه دیگه میاد که ماهم الان منتظریم ببینیم ایشالله موقع اومدن گواهی نامه هم ازمون پولی میگیرن یا نه
حالا فعلا این مقدار تجربه رو داشته باشین تا فکر کنم ببینم چه جزئیات دیگه ای یادمه شماهم سوالی داشتیم حتتتما بپرسییین و راننده های دیگه حتما تجربیاتتونو در اختیار بزارین
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-مهندسی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-پزشکی @فارغ-التحصیلان-آلاء
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
@alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an
اخراج نشوم صلوات
خبببب سلاممم چطورین؟
خیلی یهویی ایده ان تاپیک به ذهنم رسید و راستش رو بخواید اصلا چک نکردم ببینم یه همچین چیز فعالی داریم یا نه:)))))
ماجرا از چه قراره؟
آقا اگه هررررر نکته گرامری، اصطلاح، ضرب المثل، لغت یا هرررررررررر چیزِ اینجوریِ انگلیسیِ جالبی خوندین یا بلد بودین بیایین اینجا با هم دیگه به اشتراک بذاریم هر از گاهی🫠
اینکه چقدر و مطلب و نکته ساده است یا پیچیده است واقعا واقعا فرقی نداره و مشکلی ایجاد نمی کنه... خلاصه اینکه راحت باشین...
راحت و فعاااااااااال
دعوت می کنم از: همه تون:)
-کنارهم کلی چیز میز یاد میگیرم:)
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@انسانیا
@ریاضیا
@همیار
@فارغ-التحصیلان-آلاء
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
%(#1fb5ad)[سلام رفیق رفقا]:)
حال دلاتون آروم...
همون طور که از اسم تاپیک پیداست این تاپیک مخصوص "%(#b51f1f)[پادکست]" هستش:)
این تاپیک رو زدیم که از این به بعد توی تایمایی که حسِ درستون نیست و حال گوش کردن به هیچ آهنگی رو ندارین،پادکست های اینجا رو پلی کنید، سرتون رو بذارید روی دستتون و چشماتون رو ببندین و یکم ریلکس کنید:)
این تاپیک جای آهنگ %(#d66666)[نیست] ما آهنگ هامون رو اینجا میذاریم
این تاپیک جای شعر %(#d66666)[نیست] ما شعرهامون رو اینجا میذاریم
اینجا صرفا تاپیکیِ برای دکلمه و پادکست هایی که به نظرتون میتونه حالِ دل رو خوب کنه و شایدم چند دقیقه ای به فکر وابدارتمون:))
حتی این پادکست هارو میشه شب قبل خواب هم گوش داد و جای فکر کردن به مشکلات روزانه یکم غرق متن و صدای گوینده شد:)
پس...
بسم الله
دعوت می کنم از:
@ادمین هامون
@ناظم های منظممون:))
@همیار های باهوشمون
@فارغ-التحصیلان-آلاء که چقدم بح بح
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا که خیلی خفنیم :))
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا که شمام خفنید :))
@رتبه-های-انجمن-آلاء که موجب افتخارمونین
@خیرین-کوچک-دریا-دل که آلاء رو به شما هم مدیونیم:)
و همه ی @دانش-آموزان-آلاء
تشکر هم بکنم از @آسمان-آبی واسه مهربونیش و پیشنهاد خفنش جات جات
و امیدوارم تاپیک رو نبندن بچه های بالا @ادمین