بر دل نشسته 
-
اخوان جانم کجایی تا دوباره زمستانت را برایمان بنویسی
برای غم و غصههایمان، برای درد هایمان، زندگی پرپر شدهمان، برا جوانیمان، برای پریشانی ها و سردرگمی هایمان، کجایی جانم کجایی.
زمستان است
کسی سر برنخواهد کردهمه خوبا رفتن. ما موندیم و این دنیای بیرحم. این دنیای سیاه. این دنیای ناجوانمرد. کجا هستید شما...
-
درود فراوان بر شما ارجمندان
خلاصه و کوتاه ....
ترکیب حرفای دلتون و شعر و سخن بزرگان رو در این تاپیک به اشتراک بزارین.....میشه گفت ترکیب تایپک های تودلی(البته واقعا حرفای توی دلتون) و شعردانه و خودنویس که نسبت قدیمی شدن
همچنین فضایی حس میکنم نیازه
دلتون که میگیره و توقعاتی که دارین ......
قریحه نویسندگی بعضی هاتون ، واقعا در این محفل به چشم میاد ......دعوت میکنم از دوستان بالاخص ماهان عزیزم و متین جانم....
و شما ها که در این محفل مجازی در خاطر من هم اکنون بیتوته کرده اید و شاید هم ساکن میشوید......@Hamed-s
@Hamid-sکه امیدوارم دستان اعجازبرانگیزشون باعث خلق قطعه های بیشتری بشه
@Soniaaa
و شما که توضیح بیشتری نمیدم همون تهاجمی......._____ و شما که خیلیییی لذت بردم از دقیقه ای صحبت باهاتون
@Fargol-Sh گوینده ای خوش صدا.....
@First نمیشناسمتون ولی همون که دکتر کدکنی رو دوست دارین منم ارادت خاصی بهتون دارم
Reza Dolatsha و اقا رضای مهربون
@Felli دیگه اینبار موضوع تاپیک موافق سلایق شماست....
@امیرمسعود-جعفری صحنه ساز رمان های خارجی+ فندک
_MILAD_ و کسی که مرزهای پول دوستی را جابه جا کرد
@Farzam-Yousefi زرنگ..... شوخ طبع و همیشه از خودناراضی
ariana و همیشه در سفر.... البته نمیدونم تونستین برین اصفهان یا نه...
Farhan Honar هم اسم هستیم و همین کافیست....
Abnormal در سکوت و خاموشی پیاما رو لایک میکنین
Gharibe Gomnam و شما هم که.....
@F-Seif-0
_Biliifti_ و شما که پاس میدارید زبان فارسی را و این خود زیباست.....
@haniehno و شما که خیلی کمکم کردین در بعضی مباحث درسی....
@Elham650 اون نماد (650) اخرش چی شد؟
ramses kabir درمیان مردم و از مردم میگوید.......تجربه می اندوزد و .....
@دانش-آموزان-آلاء
چند دقیقه ای طول کشید تا قلم کنم
عذرخواهم اگر کسی فراموش شده
اون اسم اسپانیانی ساقی خانوم هم که دیگه منشن ......این پست پاک شده! -
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود:))))))
-
میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی!
حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست
اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی!
دلت بخواد دوباره، از ته دل بخونی
از ترس ریزش اشک، غمگین و بی صدا شی
-
حالم خوب است... ناگزیرم به این تظاهر .....
ولی در انبوه غم، غرقم.....
دگرباره چه بگویم از درد های جان کاه و فراق دوست.......
دگرباره چه بگویم از انسان جافی و مهر دوست؟....
کلبه ای میخواهم که دوست باشد و من نیز هم.......
بنوازیم و بگوییم از ارغوان........
از معشوقه مان........... -
آلبوم بیداد را گوش بده.........
شنیدی استاد چه سر داد؟یاری اندر کس نمی بینم.....
یاران را چه شد؟.......و
در آخر آواز چنین گفت:روز وصل دوستداران یاد باد........یاد باد...............
هییییییی آید آن روز که فرصت دیداری دگر فراهم آید ....؟
-
همه ما یک نفر را داریم که نداریمش!
میدانید چه میگویم؟
دوستش داریم
و با قلبمان میخواهیم کنارش باشیم...
به یادش بیدار میشویم
و شب،قبل از خواب،به او فکر میکنیم...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد...
یک نفر که میخواهیم دنیا خالی شود،
اما خودش باشد
کنار ما و بی حوصلگی هایمان...
این یک نفر همانی است که با ما،
ولی بی ماست...
-
همه ما یک نفر را داریم که نداریمش!
میدانید چه میگویم؟
دوستش داریم
و با قلبمان میخواهیم کنارش باشیم...
به یادش بیدار میشویم
و شب،قبل از خواب،به او فکر میکنیم...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد...
یک نفر که میخواهیم دنیا خالی شود،
اما خودش باشد
کنار ما و بی حوصلگی هایمان...
این یک نفر همانی است که با ما،
ولی بی ماست...
-
Böylesine acıyı tatmadım
Yokluğun çok zor alışamadım
Onsuz yaşamayı başaramadım
-
مدهوش و سرگردان بر طنین گوش نوازت گوش میکنم و بی حال و با دلی به رنگ سنبل مشکینم، ایام سوگواری و شوریده حالی را سر میکنم. در موسم سرمای سوزناک زمستان بی لباس و برهنه ، در خانه ات باز کرده و بیرون از خانه ، دستانم بر زمین نهاده، فریادی کشیدم تا خالی شوم!!.
اکنون چند ماهی است رنگی به رخسار ندارم و شب و روزم ولگردی در کوی و برزن های شهر است. رشته دوستی مان گسسته شد و خیمه دوستی مان ویرانه ای شد و من بر این ویرانه هنوز سکنا گزیده ام.
تنه درخت دوستی مان شکست و من نیز چند مدتی است کمرم شکسته و اکنون همچون پیران با مویی سپید و در انتظار دیدن بار دیگر تو پرده می درم و بی تابم!!! اما زینهار که موسم این دوستی مدت هاست که به فرجام خود رسیده!!لحظه به لحظه فراق من و تو، ثانیه به ثاینه با هم بودنمان را برایم شیرین تر می کند و با خاطره های دل انگیزمان، دیده هایم ز مروارید بی رنگ لبریز میگردد و بر گونه هایم روان می شود.
سال های بسیار گذشت و در موسم پیری و بیماری و خذلان، در انجایی که چندی پیش آرمیده ای و خانه دومت را بنا نهادی، به زحمت حضور یافتم. نشستم و همان گونه که با طراوت و شادی برایت مینواختم و وجود نازنیت را به وجد میاوردم، همان گونه نواختم و از چنگ روزگار رند و غم هجران تو رهایی یافتم و سودای یافتن دوباره ات برایم سهولت یافت!!!!
گفتگوهای تنهایی/ فرهاد
هی میخونمش و هربار جذاب تر از قبل... -
همه ما یک نفر را داریم که نداریمش!
میدانید چه میگویم؟
دوستش داریم
و با قلبمان میخواهیم کنارش باشیم...
به یادش بیدار میشویم
و شب،قبل از خواب،به او فکر میکنیم...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد...
یک نفر که میخواهیم دنیا خالی شود،
اما خودش باشد
کنار ما و بی حوصلگی هایمان...
این یک نفر همانی است که با ما،
ولی بی ماست...
-
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ
که وجود ﻫﺮﮐﺲ ۲ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ؛ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩه ﺷﺪﻧﺪ
ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮه ﺷﻮﻧﺪ
دوم، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭ به ما ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.