بر دل نشسته 
-
همه ما یک نفر را داریم که نداریمش!
میدانید چه میگویم؟
دوستش داریم
و با قلبمان میخواهیم کنارش باشیم...
به یادش بیدار میشویم
و شب،قبل از خواب،به او فکر میکنیم...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد...
یک نفر که میخواهیم دنیا خالی شود،
اما خودش باشد
کنار ما و بی حوصلگی هایمان...
این یک نفر همانی است که با ما،
ولی بی ماست...
-
Böylesine acıyı tatmadım
Yokluğun çok zor alışamadım
Onsuz yaşamayı başaramadım
-
مدهوش و سرگردان بر طنین گوش نوازت گوش میکنم و بی حال و با دلی به رنگ سنبل مشکینم، ایام سوگواری و شوریده حالی را سر میکنم. در موسم سرمای سوزناک زمستان بی لباس و برهنه ، در خانه ات باز کرده و بیرون از خانه ، دستانم بر زمین نهاده، فریادی کشیدم تا خالی شوم!!.
اکنون چند ماهی است رنگی به رخسار ندارم و شب و روزم ولگردی در کوی و برزن های شهر است. رشته دوستی مان گسسته شد و خیمه دوستی مان ویرانه ای شد و من بر این ویرانه هنوز سکنا گزیده ام.
تنه درخت دوستی مان شکست و من نیز چند مدتی است کمرم شکسته و اکنون همچون پیران با مویی سپید و در انتظار دیدن بار دیگر تو پرده می درم و بی تابم!!! اما زینهار که موسم این دوستی مدت هاست که به فرجام خود رسیده!!لحظه به لحظه فراق من و تو، ثانیه به ثاینه با هم بودنمان را برایم شیرین تر می کند و با خاطره های دل انگیزمان، دیده هایم ز مروارید بی رنگ لبریز میگردد و بر گونه هایم روان می شود.
سال های بسیار گذشت و در موسم پیری و بیماری و خذلان، در انجایی که چندی پیش آرمیده ای و خانه دومت را بنا نهادی، به زحمت حضور یافتم. نشستم و همان گونه که با طراوت و شادی برایت مینواختم و وجود نازنیت را به وجد میاوردم، همان گونه نواختم و از چنگ روزگار رند و غم هجران تو رهایی یافتم و سودای یافتن دوباره ات برایم سهولت یافت!!!!
گفتگوهای تنهایی/ فرهاد
هی میخونمش و هربار جذاب تر از قبل... -
همه ما یک نفر را داریم که نداریمش!
میدانید چه میگویم؟
دوستش داریم
و با قلبمان میخواهیم کنارش باشیم...
به یادش بیدار میشویم
و شب،قبل از خواب،به او فکر میکنیم...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد...
یک نفر که میخواهیم دنیا خالی شود،
اما خودش باشد
کنار ما و بی حوصلگی هایمان...
این یک نفر همانی است که با ما،
ولی بی ماست...
-
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ
که وجود ﻫﺮﮐﺲ ۲ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ؛ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩه ﺷﺪﻧﺪ
ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮه ﺷﻮﻧﺪ
دوم، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭ به ما ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.