هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
چرا من اینجا باید الان و در این مکان معلم دینی دبیرستانم ببینم
حالا اون هیچی
چرا اینا اینطوری شدن:///Ansel در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چرا من اینجا باید الان و در این مکان معلم دینی دبیرستانم ببینم
حالا اون هیچی
چرا اینا اینطوری شدن:///من ی بار با داداشم نصف شبی رفتیم دنبال یدک کش... بابامون تو خارج شهر ماشینش خراب شده بود... بعد رفتیم دم در یارو دیدیم معلم ابتداییم نشسته جلو در...
بعد ازش پرسیدیم شماره یدککشرو...
به خدا تو دلش می گفت اینا الان این موقع شب چ غلطی کردن یدک کش میخوان...
حاجی منم دیگه هیچی هه ی نگاش می کردم کلن کپ کرده بودم... -
Abnormal ساری هسی هنوزم؟
مهشید حسن زاده 0 اره عزیزم
-
حالا خدا رو شکر
اخر این بغضهباز شد من راحت شدم
شندین روز بود هی تحملش می کردم.
داشتم خفه می شدم.
مهم نیست.میگذره.
تمام این دوشیف ها تمام این تا ساعت 2 یی ها تمام این درس های چرت و الکی.
میگذره
هرچند بهاش سلول های مغز منه و زمان و عمرممیگذره.
-
همین هفته پیش بود خونه مادربزرگم بودیم که اونا گاو و اینا دارن و چندتا طویله دارن پشت طویله کلی علف هست چندوقت پیش چندتا از طویله هارو اتیش زده بودن
ما هم رفته بودیم روستاشون
من یهو دیدم زیر درخت نارنجی شده
هی تو ذهتم داشتم ور میرفتم با خودم که مادرم به مادربزگم گفت صدای گاو میاد رفت بیرون مادرجونم ۳۰ ثانیه بعد چناااآن ضجه ای زد چنان ضجه ای زد من قلبم از جا کنده شد
یهو دیدم پدرم که کنار نشسته بود یه شیرجه زد رسید به در پابرهنه رفت تو کوچه
مادرم بابابزرگم همه ریختن داخل کوچه اتیش گرفت
اصلا وضعیتی بودا
هنوز دست بابام که موقع خاموش کردن اتیش سوخت خوب نشد ولی من بخاطر همون استرس...
واییی چه بد
-
حالا خدا رو شکر
اخر این بغضهباز شد من راحت شدم
شندین روز بود هی تحملش می کردم.
داشتم خفه می شدم.
مهم نیست.میگذره.
تمام این دوشیف ها تمام این تا ساعت 2 یی ها تمام این درس های چرت و الکی.
میگذره
هرچند بهاش سلول های مغز منه و زمان و عمرممیگذره.
@jahad-128 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
حالا خدا رو شکر
اخر این بغضهباز شد من راحت شدم
شندین روز بود هی تحملش می کردم.
داشتم خفه می شدم.
مهم نیست.میگذره.
تمام این دوشیف ها تمام این تا ساعت 2 یی ها تمام این درس های چرت و الکی.
میگذره
هرچند بهاش سلول های مغز منه و زمان و عمرممیگذره.
حاجی تو میان گریه می خندی...؟؟
همین الان حالت بد بود بعد چجوری اینقدر سریع شیفت کردی رو خنده؟؟؟ -
-
Abnormal در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
تکرر ادرار بعد از مصرف کافعین بالا واقعا رو مخه :///
پفففففففف
حالم بهم خورد... -
@Elham650
بزار من برنامم بفرستم. شاید یکم اروم شم
شما بدونید چه شرایطیه
-
Abnormal در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
تکرر ادرار بعد از مصرف کافعین بالا واقعا رو مخه :///
پفففففففف
حالم بهم خورد...MohsenTaheri در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Abnormal در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
تکرر ادرار بعد از مصرف کافعین بالا واقعا رو مخه :///
پفففففففف
حالم بهم خورد...ببخشید جناب نمیدونستم بدن شما مثانه نداره
-
@Soniaaa
تو به این میگی تنبیه؟
Gharibe Gomnam
نه اخرشم گفتم نه -
بعد تو اون هیر و ویر به من گفتن زنگ بزن امبولانس
من گفتم ۱۱۲ هست؟
زنگ زدم ۱۱۲ دیدم دوساعت اهنگ پیشواز داره و بعد فهمیدم هلال احمر گرفتم -
دقیقا اونجای زندگیه که خانم هایده میخونه:
برای کوچه غمگینم،برای خونه غمگینم،برای تو،برای من ،برای هرکی مثل ما...》مهرداد《
-
@Soniaaa
سلامت باشی
میدونی چون ازشیطنت من تنبیه میشدن
حس میکردم بهشون ظلم کردممهشید حسن زاده 0
نوبر بودی جانم
-
@jahad-128 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
حالا خدا رو شکر
اخر این بغضهباز شد من راحت شدم
شندین روز بود هی تحملش می کردم.
داشتم خفه می شدم.
مهم نیست.میگذره.
تمام این دوشیف ها تمام این تا ساعت 2 یی ها تمام این درس های چرت و الکی.
میگذره
هرچند بهاش سلول های مغز منه و زمان و عمرممیگذره.
حاجی تو میان گریه می خندی...؟؟
همین الان حالت بد بود بعد چجوری اینقدر سریع شیفت کردی رو خنده؟؟؟MohsenTaheri
دخترا اکثرا همینن
یهو تغییر حالت میدن -
بعد تو اون هیر و ویر به من گفتن زنگ بزن امبولانس
من گفتم ۱۱۲ هست؟
زنگ زدم ۱۱۲ دیدم دوساعت اهنگ پیشواز داره و بعد فهمیدم هلال احمر گرفتمGharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
بعد تو اون هیر و ویر به من گفتن زنگ بزن امبولانس
من گفتم ۱۱۲ هست؟
زنگ زدم ۱۱۲ دیدم دوساعت اهنگ پیشواز داره و بعد فهمیدم هلال احمر گرفتم۱۱۵ بود ؟
-
همین هفته پیش بود خونه مادربزرگم بودیم که اونا گاو و اینا دارن و چندتا طویله دارن پشت طویله کلی علف هست چندوقت پیش چندتا از طویله هارو اتیش زده بودن
ما هم رفته بودیم روستاشون
من یهو دیدم زیر درخت نارنجی شده
هی تو ذهتم داشتم ور میرفتم با خودم که مادرم به مادربزگم گفت صدای گاو میاد رفت بیرون مادرجونم ۳۰ ثانیه بعد چناااآن ضجه ای زد چنان ضجه ای زد من قلبم از جا کنده شد
یهو دیدم پدرم که کنار نشسته بود یه شیرجه زد رسید به در پابرهنه رفت تو کوچه
مادرم بابابزرگم همه ریختن داخل کوچه اتیش گرفت
اصلا وضعیتی بودا
هنوز دست بابام که موقع خاموش کردن اتیش سوخت خوب نشد ولی من بخاطر همون استرس...
Gharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
همین هفته پیش بود خونه مادربزرگم بودیم که اونا گاو و اینا دارن و چندتا طویله دارن پشت طویله کلی علف هست چندوقت پیش چندتا از طویله هارو اتیش زده بودن
ما هم رفته بودیم روستاشون
من یهو دیدم زیر درخت نارنجی شده
هی تو ذهتم داشتم ور میرفتم با خودم که مادرم به مادربزگم گفت صدای گاو میاد رفت بیرون مادرجونم ۳۰ ثانیه بعد چناااآن ضجه ای زد چنان ضجه ای زد من قلبم از جا کنده شد
یهو دیدم پدرم که کنار نشسته بود یه شیرجه زد رسید به در پابرهنه رفت تو کوچه
مادرم بابابزرگم همه ریختن داخل کوچه اتیش گرفت
اصلا وضعیتی بودا
هنوز دست بابام که موقع خاموش کردن اتیش سوخت خوب نشد ولی من بخاطر همون استرس...
دختر پدر شجاع