-
ماهی از دریا چو در صحرا فتد
می تپد تا باز، در دریا فتند
-
غنچه دیدم که از نسیم صبا
همچو من دست در گریبان داشت
⚘️
-
نپرس از منِ تنها چرا پریشانی؟
خودت که حال مرا خوبِ خوب میدانی -
ای آسمون بی کسی؛ بنگر و حال مونه زار!
اور سیانه بدرار سی دلِ تنگ مو ببار -
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی..!
|سعدی|
-
وفا داری مدار از بلبلان چشم
که هر دم بر گل دیگر سرایند -
ماییم و شبِ تار و غمِ یار و دِگر هیچ
صبرِ کم و بیتابیِ بسیار و دِگر هیچ ...! -
من درد تو را زدست آسان ندهم/دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم
ازدوست به یادگار دردی دارم|کان درد به صد هزار درمان ندهم
🧵 -
یک لحظه داغم مي کشي يک دم به باغم مي کشي
پيش چراغم مي کشي تا وا شود چشمان منمولانا
-
گفتم: «چگونه میکُشی و زنده میکنی؟»
از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد..!•دهلوی
-
آرزویم این است
آنقدر سیر بخندی
که ندانی غم چیست......#سهراب_سپهری
-
آراسته ظاهریم و باطن...نه چنان!
القصه؛ چنان که می نماییم، نهایم... -
این پست پاک شده!
-
"خودم را
خوب سنجیدم
بدون تو نمی ارزید..!" -
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد، نشانهی چیست ؟
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی، شگفت کسی آنچنان که میدانی
کسی که نقطهی آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق خط پایانی
تویی بهانه آن ابرها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد
بیا که میرود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی