-
نوشتهشده در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۸:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۸:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عاشق یوز پلنگم
از هیچ جونوری نمی ترسم
از باد کردن بادکنک می ترسم -
عاشق یوز پلنگم
از هیچ جونوری نمی ترسم
از باد کردن بادکنک می ترسمنوشتهشده در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبچه رزمنده در رفتارای عجیبمون!! گفته است:
عاشق یوز پلنگم
از هیچ جونوری نمی ترسم
از باد کردن بادکنک می ترسمدیگه بگم........الان که داره 17 سالم میشه تازه دارم موهاموبلند می کنم (بنده یه دختر هستم)
از خاله بازی بدم میومد میاد و خواهد امد
کار های اکشن انجام دادن هم فک نکنم عجیب باشه
از ارتفاع هم خوشم میاد -
نوشتهشده در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
موهامو پسرونه می زنم چون نگهداری موی بلند درسر داره
تا الان ک 18 سالمه یبار گریه کردم
استعداد عجیبی ت چرت و پرت گویی و خندوندن دارم
ینی شاید حتی حرفم خنده دار نباشه ک هست اما با خنده من همه می خندن
من همونم ک ملت با خنده من خندان و با غذا خوردنم گشنه می شن
از صداهای ریز مث تق تق روی میز یا این چیزا بدم می یاد
می تونم توی یه مکالمه طوری حرف طرفو ب خودش برگردونم ک واقعا تو حرفی ک زده بمونه
فرقی نمی کنه خانواده دوست اشنا معلم هر چی هرکی و هر حرفی
از بابت چیزای معمول دخترونه خجالت نمی کشم در حالی ک اکثر دخترا می کشن
از کل کل کردن بدون دعوا بشدت لذت می برم و عاشق اینم ک یکی بهم ثابت کنه اشتباه می کنم
انگشتای پا و دست و کلا هر استخونی ک ت بدن ب مفصل وصله میشکونم و صداشو در می یارم تا حدی ک از کمرم ی جنازه باقی مونده
اگه حس کنم یکی ناراحته تمام سعیمو می کنم ک چاره دردشو پیدا کنم و نمیدونم این خوبه یا بد
بهمه سلام می دم و مهم نیس طرف کیه ... نخندین ولی به گربه کنار خیابونم سلام می دم و با نازی نازی حالشو می پرسم
دقیقا دقیقه نود همه کارهارو انجام می دم و قبلش حتی مهم نیست ک اون چقد مهمه یا چقد وقت داره
بسیار زیاد دوش می گیرم ب حدی ک حرف هایی مث : سرطان پوست می گیری...پوستت می ره قلبت میوفته بیرون
کچل می شی
مرغابی
و خیلی های دیگه رو می شنوم شده ی روز انقد کلافه باشم ک 4 بار یا بیشتر برم حموم . اصلا قطره های ریز اب ک از دوش می ریزن حالمو خوب می کنه.و اینکه از 27 مین 7 مین مشغول شستشو و 20 مین درگیر حرفایی ک باید می زدم و نزدم یا میتونستم و نزدم هستم. تو دعواها و موقعیت های فرضی نقش ایفا می کنم و برای اینکه اب هدر نره ی پامو زیر دوش نگه می دارم
تا حد مرگ می تونم غر بزنم و بعد اینکه دوروبریام جونشون ب لبشون رسید بلند بلند می خندم و اصلا انگار نه انگار
یا مثلا تو دعوا یهو چنان مظلوم می شم ک طرف ب غلط کردن میوفته...دست خودم نیست یهو اینجوری می شه
اصلا ازین تیتیش مامانیا نیستم همیش لباسا و کتونیام خاکین و رو چمن و سنگ می شینم.عاشق ساندویچ ها چرک و کثیفم.اصا حدیث داریم از من ک هرچی کثیف تر خوشمزه تر
برخلاف خیل کثیری از دخترا عاشق کله پاچه م و بنظرم خیلی خوشمزس
همچنان بر این باورم ک سوپ غذا نیست بخدا
بچه هم ک بودم سیب زمینی خام می خوردم و نمی فهمم چیش انقد عجیبه
من رو لپ همه کراش دارم ینی لپ ک می بینم دستم بی قرار می شه برا کشیدن و کندنش...دندونمم برا گاز گرفتنش ... و ادمایی ک نالان از کنارم رفتن -
Michael Vey
بیا اینجارم رونق بده -
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۳:۵۴ آخرین ویرایش توسط Hhh Hh انجام شده
جالب بود.
خواستید شرکت کنید.
البته با اجازه صاحب تاپیک
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۴:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوب اولینشو من بگم
لحبازم
خیالپردازم
از حشرات وقتی خوابم میترسم
از آمپول میترسم حتی نگاهم بهش بیوفته دردم میگیره
دوست دارم همه جا و همیشه بهترین خودم باشم
و تمام توانم رو بگذارم رو کارم
دوست داشتم دست چپ باشم
نمیدونم چرا
ولی با تمرین الان آمفی فوت و یکم آمفی هند هستم
واقعا اینا غیر عادی نیست برای ی پسر؟
#حالا شما نظرتون رو بگین -
خوب اولینشو من بگم
لحبازم
خیالپردازم
از حشرات وقتی خوابم میترسم
از آمپول میترسم حتی نگاهم بهش بیوفته دردم میگیره
دوست دارم همه جا و همیشه بهترین خودم باشم
و تمام توانم رو بگذارم رو کارم
دوست داشتم دست چپ باشم
نمیدونم چرا
ولی با تمرین الان آمفی فوت و یکم آمفی هند هستم
واقعا اینا غیر عادی نیست برای ی پسر؟
#حالا شما نظرتون رو بگینفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۴:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Younes-Dehkhoda-0
بد خنده بودن رو هم بهش اضافه کنین -
%(#b40cc7)[سلام بروبچ گل انجمن آلا]%(#ecf01a)[…]
%(#1ac9f0)[خب سری دوم چالشا رو دوباره شروع میکنیم] %(#ecf01a)[...]
%(#1ac9f0)[امیدوارم این تاپیکم پربازید بشه] %(#ecf01a)[...]تو این پست هر کس هر عادت و رفتار عجیبی که داره رو لطفا بنویسه و بعد نظر سنجی میکنیم تا ببینیم که چه قدر این کار به نظر بقیه عجیبه در انتها عجیب ترین عادتها معرفی میشن.این معرفی میتونه توی
%(#e21af0)[نوع غذا خوردن] ,
%(#1af073)[سبک لباس پوشیدن],
%(#4a16c4)[عقاید خرافی],
%(#bec71a)[تکه کلام],
%(#c7221a)[رفتارها] و … باشه.خب اسپم آزاده که نظرتون رو در مورد رفتارای بقیه که به نظرتون عجیبن رو بگین ولی لطفا مراعات کنین .
بچه های خوبی باشین
خواهشا همگی شرکت کنیدتچکر
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۴:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهربون
صبر شما در این ویس می تواند یک پنگوئن آفریقایی را نجات دهد پس شکیبا باشید -
@Younes-Dehkhoda-0
بد خنده بودن رو هم بهش اضافه کنینفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۶:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۷:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از اونجایی ک من ذهنم یاری نمیکنه هروق هرچی یادم اومد دونه دونه میگم
-
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۷:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هر چن وق یبار میرم مراحل بازی نهنگ ابیو میخونم... :|
کلا نمد چرا کراش عجیبی ب هرچیز مربوط ب این بازی زدم -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۷:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عاشق چسب زخمم...
چسب زخمارو میگیرم روش طراحی میکنم الکی میزنم رو انگشتام -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از مزه چوب خوشم میاد:/
۶سالگی به بعد عروسکو ول کردم و عقیدمم این بود من بزرگ شدم=|
بنده هم سندرم الکی چسب زخم زدن دارم مث پرنیا
همچنین الکی باندپیچی کردن دستم درحالی ک چیزیم نیس:/
معتقدم خوشیاتو به همه بگی یا برنامه هاتو همش ب چوخ میره و بدبخ میشی:/(خرافاتی بودنه ی جورایی ولی خیلی ضربه خوردم اعتقادم دارم بش:/) -
از مزه چوب خوشم میاد:/
۶سالگی به بعد عروسکو ول کردم و عقیدمم این بود من بزرگ شدم=|
بنده هم سندرم الکی چسب زخم زدن دارم مث پرنیا
همچنین الکی باندپیچی کردن دستم درحالی ک چیزیم نیس:/
معتقدم خوشیاتو به همه بگی یا برنامه هاتو همش ب چوخ میره و بدبخ میشی:/(خرافاتی بودنه ی جورایی ولی خیلی ضربه خوردم اعتقادم دارم بش:/)نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۸:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Catherine در رفتارای عجیبمون!! گفته است:
همچنین الکی باندپیچی کردن دستم درحالی ک چیزیم نیس:/
معتقدم خوشیاتو به همه بگی یا برنامه هاتو همش ب چوخ میره و بدبخ میشی:/(خرافاتی بودنه ی جورایی ولی خیلی ضربه خوردم اعتقادم دارم بش:/)اینارو منم هستم
-
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عا یکی دیگ.. خیلی دلم میخواست لبام خشک بود ولی نیس:|
چون اگ خشک باشه انق لبامو میجوئم و پوستشو میکنم تا خون بیاد و خونشو بمکم........... -
عا یکی دیگ.. خیلی دلم میخواست لبام خشک بود ولی نیس:|
چون اگ خشک باشه انق لبامو میجوئم و پوستشو میکنم تا خون بیاد و خونشو بمکم...........نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۸:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey همین الانم لبم بخاطر مریضی ترک داره تا بدبخت میخواد خوب شه باز پارش میکنم......
-
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یچی دیگ
بعضی وقتا ک خییلی اعصابم خورد میشه (و بابام خونه نیس) میزنم ب سیم اخر پیراهنمو در میارم پرت میکنمش وسط اتاق خودم میرم ی گوشه دس ب سینه و اخمو تو خودم جمع میشم -
عا یکی دیگ.. خیلی دلم میخواست لبام خشک بود ولی نیس:|
چون اگ خشک باشه انق لبامو میجوئم و پوستشو میکنم تا خون بیاد و خونشو بمکم...........فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
مازوخیسم در کمین است -
من ی دوست دارم وقتی از بیرون میرسه خونه، با اینکه میدونه کسی خونه نیست و با اینکه کلید داره ولی اول از همه زنگ خونه رو می زنه و منتظر میمونه تا ببینه اجنه و ارواح تو خونه هستن ک در رو باز کنن یا نه:))))))))))))))