هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Michael Vey خب این درصد ها هم که خوبه از نظر من تنها راهی که به ذهنم میرسه اینکه باخود اون فرد اگه میتونی رودر رو صحبت کنی چون با وجود این اطلاعات خود اون فرد هست که باید مسءلش حل بشه خودت مشکلی نداری اونم که درون گرا نیست پس ( از نظر من ) با یه گفتو گوی رو در رو میشه کاملا درستش کرد
حسین کاظمی 0 برای شروع هم میتونی از ویدیو های خنده دار شروع کنی ببنی اصلا خوشش میاد ازونا یا نه
-
Michael Vey خب این درصد ها هم که خوبه از نظر من تنها راهی که به ذهنم میرسه اینکه باخود اون فرد اگه میتونی رودر رو صحبت کنی چون با وجود این اطلاعات خود اون فرد هست که باید مسءلش حل بشه خودت مشکلی نداری اونم که درون گرا نیست پس ( از نظر من ) با یه گفتو گوی رو در رو میشه کاملا درستش کرد
نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهحسین کاظمی 0 اخه اصن مشکل اینا نیس.. یخته پیچیده تر از این حرفاس
و اگ میتونستم حرف بزنم نزدیک 7 8 ماه خون دل نمیخوردم ک -
حسین کاظمی 0 اخه اصن مشکل اینا نیس.. یخته پیچیده تر از این حرفاس
و اگ میتونستم حرف بزنم نزدیک 7 8 ماه خون دل نمیخوردم کMichael Vey ای بابا
ولی خب با هرچی حس خجالت هست ( میدونم حس خجالت نیست یه حس عجیبیه ) اگه تونستی رو در رو باهاش صحبت کنی عالیه همینطور توی یه زمان مناسب دوباره مثل روزای اول میشه که باهم دوست شده بودین حالا هرچی هم میخواد سر تر یا بالا تر باشه از نظرت ( این تیکه آخر تجربه بود شاید این حسو نداشته باشی ) ولی بخشید اگه نتونستم کمکی کنم تلاشمو کردم
-
Michael Vey ای بابا
ولی خب با هرچی حس خجالت هست ( میدونم حس خجالت نیست یه حس عجیبیه ) اگه تونستی رو در رو باهاش صحبت کنی عالیه همینطور توی یه زمان مناسب دوباره مثل روزای اول میشه که باهم دوست شده بودین حالا هرچی هم میخواد سر تر یا بالا تر باشه از نظرت ( این تیکه آخر تجربه بود شاید این حسو نداشته باشی ) ولی بخشید اگه نتونستم کمکی کنم تلاشمو کردم
نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۶:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهحسین کاظمی 0 ن من بابت تلاشت خیلی ممنونم بغل بهتتت
-
گاهی دلت میخواهد فریاااااد بزنی و کمک بخواهی،
در حالی که نه سِیلیست، نه دریاییست، نه آتش مهیبیست و نه سانحهای.
گاهی از درون در حال فروپاشی و سرریزی و دریچههای تحملت یک به یک مسدود شده.
دلت میخواهد جار بزنی و یاری بطلبی و از کسی بخواهی تو را نجات بدهد و تو را از دریای اندوه بیرون بکشد. اما نمیتوانی.
نمیشود هیچ تشریح و نمودی برای آنچه گلوی روانت را بیرحمانه فشرده و تنفست را به شماره انداخته و تو را تا مرز نابودی و اضمحلال کشانده، پیدا کنی، چرا که بعضی سوانح، از درون اتفاق میافتند.
اینگونه است که تو روزی، جایی، برای همیشه میشکنی و تمام میشوی و کالبدت همچنان میخندد و راه میرود و ادامه میدهد... -
گاهی دلت میخواهد فریاااااد بزنی و کمک بخواهی،
در حالی که نه سِیلیست، نه دریاییست، نه آتش مهیبیست و نه سانحهای.
گاهی از درون در حال فروپاشی و سرریزی و دریچههای تحملت یک به یک مسدود شده.
دلت میخواهد جار بزنی و یاری بطلبی و از کسی بخواهی تو را نجات بدهد و تو را از دریای اندوه بیرون بکشد. اما نمیتوانی.
نمیشود هیچ تشریح و نمودی برای آنچه گلوی روانت را بیرحمانه فشرده و تنفست را به شماره انداخته و تو را تا مرز نابودی و اضمحلال کشانده، پیدا کنی، چرا که بعضی سوانح، از درون اتفاق میافتند.
اینگونه است که تو روزی، جایی، برای همیشه میشکنی و تمام میشوی و کالبدت همچنان میخندد و راه میرود و ادامه میدهد...نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Soniaaa وای...................................................
-
@Soniaaa وای...................................................
Michael Vey
چیشد؟ -
گاهی دلت میخواهد فریاااااد بزنی و کمک بخواهی،
در حالی که نه سِیلیست، نه دریاییست، نه آتش مهیبیست و نه سانحهای.
گاهی از درون در حال فروپاشی و سرریزی و دریچههای تحملت یک به یک مسدود شده.
دلت میخواهد جار بزنی و یاری بطلبی و از کسی بخواهی تو را نجات بدهد و تو را از دریای اندوه بیرون بکشد. اما نمیتوانی.
نمیشود هیچ تشریح و نمودی برای آنچه گلوی روانت را بیرحمانه فشرده و تنفست را به شماره انداخته و تو را تا مرز نابودی و اضمحلال کشانده، پیدا کنی، چرا که بعضی سوانح، از درون اتفاق میافتند.
اینگونه است که تو روزی، جایی، برای همیشه میشکنی و تمام میشوی و کالبدت همچنان میخندد و راه میرود و ادامه میدهد...نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۶:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Soniaaa چ حسی داری نشانکت کردم
-
Michael Vey
چیشد؟نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Soniaaa خیلی مود الانمه
-
@Soniaaa چ حسی داری نشانکت کردم
-
@Soniaaa خیلی مود الانمه
Michael Vey
مود خودمم هس :(( -
نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کسی نمیتواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟
چرا پاییز نماندی؟
کسی نمیتواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟
یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟
کسی نمیتواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد میشوی...
کسی نمیتواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟
چرا برگها را حرام میکنی؟
چرا زرد میشوی؟
چرا اخم میکنی؟
چرا اشک میریزی؟
کسی به تابستان نمیگوید که چرا انقدر گرمی؟
کسی نمیپرسد که بارانت کو؟
از همه مهمتر بهار که همهچیز تمام است و هیچکس به بهار نمیگوید که تا الان کجا بودی؟
و کسی نمیگوید چرا همیشه نمیمانی؟
هیچکس از تابستان توقع برف ندارد و
هیچکس از زمستان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد....
همانقدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد آدم حق دارد
یکوقتهایی زمستان باشد
حق دارد یکوقتهایی سرد باشد | یکوقتهایی دلگیر و گریان باشد |
یکوقتهایی به طرزِ خفه کنندهای گرم باشد...
گذرِ فصلها طبیعت آدم است
آدم همیشه بهار نیست... -
نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خیلی خواب دارم اوف
-
نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۸:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چیکار کنم خوابم نگیره انق:|||
-
چیکار کنم خوابم نگیره انق:|||
Michael Vey
همیشه اینطوری هستی؟
یا امروز؟ -
Michael Vey
همیشه اینطوری هستی؟
یا امروز؟نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۸:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Ozan-hs بعضی وقتا در طول روز
ن تمام روز -
نوشتهشده در ۹ دی ۱۴۰۱، ۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط Michael Vey انجام شده
مثلا الان هی سر فیلم شیمی چرتم میگیره یهو از خواب میپرم عقب میزنم فیلمو دوباره میبینم
و مطمئن باشین مث فیلم سینمایی نمیبینمش مثالاشو حل میکنم -
گاهی دلت میخواهد فریاااااد بزنی و کمک بخواهی،
در حالی که نه سِیلیست، نه دریاییست، نه آتش مهیبیست و نه سانحهای.
گاهی از درون در حال فروپاشی و سرریزی و دریچههای تحملت یک به یک مسدود شده.
دلت میخواهد جار بزنی و یاری بطلبی و از کسی بخواهی تو را نجات بدهد و تو را از دریای اندوه بیرون بکشد. اما نمیتوانی.
نمیشود هیچ تشریح و نمودی برای آنچه گلوی روانت را بیرحمانه فشرده و تنفست را به شماره انداخته و تو را تا مرز نابودی و اضمحلال کشانده، پیدا کنی، چرا که بعضی سوانح، از درون اتفاق میافتند.
اینگونه است که تو روزی، جایی، برای همیشه میشکنی و تمام میشوی و کالبدت همچنان میخندد و راه میرود و ادامه میدهد...@Soniaaa
-
@Ozan-hs بعضی وقتا در طول روز
ن تمام روزMichael Vey
تاپیک مشاوره الان یه چیز مینویسم نگاه کن -
مثلا الان هی سر فیلم شیمی چرتم میگیره یهو از خواب میپرم عقب میزنم فیلمو دوباره میبینم
و مطمئن باشین مث فیلم سینمایی نمیبینمش مثالاشو حل میکنمMichael Vey
بلایی که صبح سر من اومده بود
دوباره مجبور شدم از اول ببینم
حرفاش برام اشنا بود
ولس تصویری ه تیکه تیکه سیو شده بود تو ذهنم
تازه فهمیدم اون دایره ها که کشیده بوده ارتباط برای مراحل مسائل ph بود مه از چی به چی برسیمبعد من فکر می کردم این جاش چرت و پرته
نمی دونم چرا هر بار قبل از اینکه به اینجا برسه خوابم می برد