هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Matrix در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
از یکی از معلم ادبیاتای راهنمایی پرسیدم شعر حفظی ها کدومه؟
گفت نمی دونم
بعد تهش گفت حفظ نکن نمرش کمه
۲ نمره:))))))))))))))کاری که من کردم
بعد یادمه یه شعر نهایی مصرع دوم فقط میگفت ای وطنم ای وطنم
اون یه تیکه رو نوشتم -
@Sevilay در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
amir ahmadi
وی پی ان رایگان چرا استفاده نمیکنی؟
سایفون سرعتشم خیلی خوبه
ولی برا تلگرام پروکسی سرعتش بهترهاینجا نتش خیلی بده
کلا مشاورمم زنگ میزنه میگه فقط گوگل میت شما کیفیتش بده
خیلیییی رایگان امتحان کردم بعد چند روز تموم
این قیمتش خوبه.۷۰تومن برا ۳ماه
پروکسی هم میزنی دانلود میری سراغ کارا میبینی پروکسی قطع شده -
amir ahmadi
آهان نمیدونم اینجا هم نت خیلی اوکی نیس
اره پروکسی هم اونجوریه
کلا نت رو مخه در هر لحظه از سال و در هر مکانی کنده و قطعه
هر از گاهی خوب میشه -
@Sevilay در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
amir ahmadi
آهان نمیدونم اینجا هم نت خیلی اوکی نیس
اره پروکسی هم اونجوریه
کلا نت رو مخه در هر لحظه از سال و در هر مکانی کنده و قطعه
هر از گاهی خوب میشههمین
کیفیت:۰ قیمت:اسمون -
amir ahmadi
واقعانم الان من هر دفعه ۶۰هزار میدم برا ۱۵گیگ آخرم یچی میخوای دانلود کنی با سرعت حلزون میرع -
@Alba در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Matrix در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
از یکی از معلم ادبیاتای راهنمایی پرسیدم شعر حفظی ها کدومه؟
گفت نمی دونم
بعد تهش گفت حفظ نکن نمرش کمه
۲ نمره:))))))))))))))کاری که من کردم
بعد یادمه یه شعر نهایی مصرع دوم فقط میگفت ای وطنم ای وطنم
اون یه تیکه رو نوشتممن پارسال حفظ کردم
ساعت ۳ ۴ صبح بود
بعد سر امتحان خودم قافیه جور کردمچون یادم نمیومد -
دوستم
+واسه مشکل رزرو غذا باید به آقای فلانی پیام بدیم
_ کیه؟- یکیاز بچه ها که...چه طور نمیشناسیش؟!
_آهاااا همون معروفه
چهرهای نمیدونم کیه
ولی زیاد اسمشو شنیدم
+معروفم نشدیم
_ولی هیچ کس به سم بودن اون همشهری شما نیست
+اون که آره
_اون روز کلی بهش خنده ام گرفته بود ولی نمیشد بخندم
+میخندیدی هم براش مهم نبود
بنده خدا کار خودشو میکرد
از این آدما خوشم میاد
- یکیاز بچه ها که...چه طور نمیشناسیش؟!
-
کلاس هلال احمر داشتیم
اولی که هنوز مسئولش نیومده بود در باز کنه
دوست هم اتاقیم رو دیدیم
از اون جمع جز من هیچ کس نمیدونست که دوستن
و داشتن بهش میخندیدن
چون با ۲متر قد
میخواست از پنجره آویزون شه
چون در بسته بود
پنجره رو ول کرد
رفت و خیلی خوشحال و شاد و خندان برگشت
بچه ها داشتن میمردن از خنده
میگفتن خب رفته کلید گرفته
ولی نگرفته بود
بعدش که زینب اومد
خیلی بزرگانه رفتار کرد
ولیفک کرده من بهش نمیگم از پنجره آویزون بوده -
amir ahmadi
ممنونم،لطف کردین. -
ولی احساس میکنم
اوشون رو دوست داشته
چون اون روز که شنید عقد کرده
زیاد اکی نبود -
چرا اینجوری شد؟
-
خیلی بده!