" مشاعره "

ma.a

Ansel
ای در دل من میل و تمنا همه تو

واندر سر من مایهٔ سودا همه تو

هرچند بروی کار در مینگرم

امروز همه توئی و فردا همه تو

Ansel

@ma-a
وه که با این عمر های کوتَه و بی اعتبار
این همه بی خود شدن از چون منی حالا چرا

شورِ فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لبِ شیرین،جوابِ تلخِ سر بالا چرا

ma.a

Ansel
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

Ansel

@ma-a
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

پ ن:مرسی از حالا چرای شهریار:))
پ ن۲:نت ضعیفه‍️

ma.a

Ansel
آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

Ansel

@ma-a
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من با دو چشم خویشتن،دیدم که جانم می رود

ma.a

Ansel
در آن نفس كه بميرم در آرزوی تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاک كوی تو باشم
(روز خوش )

Ansel

@ma-a
مده ای رفیق پندم که نظر به او فکندم
تو میان ما نَدانی که چه می رود نهانی

همچنین

Ansel

این پست پاک شده!

_____

Ansel
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را

ma.a

@Henrita
اگر شاهی، گدايی، آخرش مرگ
اگر زرين كلاهی، آخرش مرگ

_____

@ma-a
گفتم که خطا کردي و تدبير نه اين بود
گفتا چه توان کرد که تقدير چنين بود

ma.a

@Henrita
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

Alireza Mousavi

joy رو مسخرگی پیشه کن و مطربی اموز
که صد سال اگر درس بخوانی همه پشم است

بابونــــه

Alireza Mousavi
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز!؟

Ainoor

@Matrix
ز عشقت بند بند این دل دیوانه میلرزد
خرابم میکنی هر دم خرابی با تو میارزد

بابونــــه

Ainoor
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

Ainoor

@Matrix
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

بابونــــه

Ainoor
آن کس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آن کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

Ainoor

@Matrix
دل بود شبی اشک شد از چشم من افتاد
افتاد ولی خم نشدم، خم شو و بردار

آلاخونه