هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
بدبختیه ها کنار پیامت یه 3 نقطه که زیر هم هستن بزن نوشته ویرایش راحت پیامتو عوض کن
-
سلام بنده برهمگان
:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
-
سلام بنده برهمگان
:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
@faezeh-lay سلام همه بر شما
-
سلام بنده برهمگان
:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
-
@faezeh-lay سلام همه بر شما
hosainmahmoudi
مرسی
-
سلام بنده برهمگان
:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
-
hosainmahmoudi
مرسی
@faezeh-lay باسه چی؟
-
mrz میسی نفسی
-
@faezeh-lay باسه چی؟
hosainmahmoudi واسه سلامتون دیگه
-
hosainmahmoudi واسه سلامتون دیگه
@faezeh-lay اون که واجبه بعدشم وظیفست
-
@faezeh-lay اون که واجبه بعدشم وظیفست
hosainmahmoudi
حالا بازم مرسی
-
hosainmahmoudi
حالا بازم مرسی
@faezeh-lay خواهش
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mrz
یکیش برای lera lynn
و یکی دیگه هم برای zaz هستفکر میکردم دوتاشون پسرن!
-
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید"آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود"از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بودبعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشتقرن ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبی ها تهی است
صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
قرن موسی چمبه هاستروزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوستمرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنندهیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرستفرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق"گفتگو از مرگ انسانیت است"
فریدون مشیری
-
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید"آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود"از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بودبعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشتقرن ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبی ها تهی است
صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
قرن موسی چمبه هاستروزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوستمرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنندهیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرستفرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق"گفتگو از مرگ انسانیت است"
فریدون مشیری
فااطمه یا خدا این تومار نامست؟
-
سلام بنده برهمگان
:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
@faezeh-lay در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
سلام بنده برهمگان
:raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone: :raised_hand_with_fingers_splayed_light_skin_tone:
سلام همگان برتو