هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
وكان الليل لامتناهياً كجرحی.
و شب همچو زخم من، بیانتها بود.
غادة السمان
-
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@khanoomi
اگه پسر و دختر هر کدومشون به دلایل مختلف تحت فشار باشن، فشاری که از سمت خانواده به دختر وارد میشه بیشتر از پسره -
@danial-hosseiny
یکم خوبه الان
خداکنه همینجور بمونهنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانوم لوبیا
امیدوارم وضعیتت همیشه همونی بشه که به صلاحته -
@khanoomi
اگه پسر و دختر هر کدومشون به دلایل مختلف تحت فشار باشن، فشاری که از سمت خانواده به دختر وارد میشه بیشتر از پسرهنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ABR_DJ
موافق نیستم باهات پسر در کلیت.
ولی در کل این سیستم عدم پذیرش عقاید از سمت پدر و مادرا توی جامعهٔ ما بیداد میکنه.
همه فکر میکنن خدان. بدون استثناء! -
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@khanoomi
ینی تنها بیرون نری؟! -
@khanoomi
منم تا قبل دانشجو شدنم ساعت هشت شب باید خونه میبودم.
برای یه سری چیزا خودت باید بجنگی... چارهای نیست.نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
ی بخش بزرگ از تلاشی که چندین ساله دارم میکنم برای کنکور
همین مستقل شدنش
چون نمیخام این نسل اینجوری پیش بره تا اینده
میخام همه چیزو تغییر بدم
نمیخام دخترم تو آینده واسه همه چیز ازم اجازه بگیره
ولی در عوض ی جوری بارش میارم ک درستو غلطو تشخیص بده -
@ABR_DJ
موافق نیستم باهات پسر در کلیت.
ولی در کل این سیستم عدم پذیرش عقاید از سمت پدر و مادرا توی جامعهٔ ما بیداد میکنه.
همه فکر میکنن خدان. بدون استثناء!نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny درسته و همیشه هم ماشالا مثال های فراوون میزنن که من همین تو بودم فلان بودم
-
officer k
هشتگ فوضول آدم فروشنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
هشتگ حق داشت بدونه -
@Hamid-s
همهٔ شهر به خوابست و در این دم، بازدم
به آرزویت میزنم شب را گره بر صبحدمنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Hamid-s
همهٔ شهر به خوابست و در این دم، بازدم
به آرزویت میزنم شب را گره بر صبحدم=)))))))))))))))))))))))))))
-
@khanoomi
اگه پسر و دختر هر کدومشون به دلایل مختلف تحت فشار باشن، فشاری که از سمت خانواده به دختر وارد میشه بیشتر از پسرهنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ABR_DJ
ببین من الان ی داداش دارم
هنور نیومده خونه
بابام ی بار بش زنگ زد گف کجایی اونم گف فلان جا
ولی من چی؟
تا حالا بجز چن بار کلاسو اینا
تنهایی هیچ جا نرفتم نمیذارن و این اخلاقشونه سعی کردم تغییر بدم نشده و منم دیگ تلاش نمیکنم چون ی ذهن 50 ساله دیگ قابل تغییر نیست -
@ABR_DJ
ببین من الان ی داداش دارم
هنور نیومده خونه
بابام ی بار بش زنگ زد گف کجایی اونم گف فلان جا
ولی من چی؟
تا حالا بجز چن بار کلاسو اینا
تنهایی هیچ جا نرفتم نمیذارن و این اخلاقشونه سعی کردم تغییر بدم نشده و منم دیگ تلاش نمیکنم چون ی ذهن 50 ساله دیگ قابل تغییر نیستنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@khanoomi
این ینی چی؟ ینی اینک فشار رو من ک دختر این خانوادم خیلی بیشتره تا داداشم -
officer k در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
آنچنان بیت زیبایی نگفتم وزنش هم شاید از لحاظ عروض درست نباشه
شب همه شب با دل بیچاره خود به سر کنم
چراغ تنهایی خود تا دم صبح روشن کنمنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Hamid-s
قشنگ بود=)))))والا من همینم بلد نیستم بگم
-
@khanoomi
ینی تنها بیرون نری؟!نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانوم لوبیا
آره
(: -
خانوم لوبیا
آره
(:نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@khanoomi
ینی چی اخه:(
نمیشه ک
بچه ای مگ -
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@khanoomi
همیشه همین بوده -
@khanoomi
ینی چی اخه:(
نمیشه ک
بچه ای مگنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانوم لوبیا
=))) -
خانوم لوبیا
=)))نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
@danial-hosseiny
ی بخش بزرگ از تلاشی که چندین ساله دارم میکنم برای کنکور
همین مستقل شدنش
چون نمیخام این نسل اینجوری پیش بره تا اینده
میخام همه چیزو تغییر بدم
نمیخام دخترم تو آینده واسه همه چیز ازم اجازه بگیره
ولی در عوض ی جوری بارش میارم ک درستو غلطو تشخیص بدهنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۷ آخرین ویرایش توسط S.daniyal hosseiny انجام شده@khanoomi
من برای اینکه مقابل عقاید پدر مادرم وایسادم، توی زندگیم دو سه شب زمستونی رو توی زندگیم تاحالا پارک خوابیدم. که آخرین بارشو دیگه دوستم نذاشت و شب منو برد خونهٔ خودشون.
و این جزو حداقلاییه که تحمل کردم تا یه آزادی دم دستی به دست بیارم.
بارها دعوا داشتم، اذیت شدم، برای حتی چیزایی که شاید بقیه بدون اینکه بخوان داشتن! -
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانوم لوبیا
جوابش واسهت آشنا نبود؟=) -
@khanoomi
ینی چی اخه:(
نمیشه ک
بچه ای مگنوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۲۱:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهخانوم لوبیا
در آستانه 20 سالگی دقیق مثه ی نوزاد 20 ماهه باهام رفتار میکنن
میخام بدونم امسال وقتی چن شهر ازشون دور شدم چیکار میکنن