هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@kosar-ab +++ دقیقا
-
اول ماه رمضون هر سال جمع میشدیم خونه مامانبزرگم
بامیه و زولبیا تو ظرفای خوشگلش
بعدش عروساش و دختراش میرفتن برا سحری غذا درست میکردن
آقایون میخوابیدن
مامانبزرگم دعا میخوند
ما بچه ها بازی میکردیم تا صبح
ینی نمیشه یبار دیگه اونجوری دور هم جمع شیم
چرا قدر اون روزای خوبمونو نمیدونستم
خدایا چراااا -
اول ماه رمضون هر سال جمع میشدیم خونه مامانبزرگم
بامیه و زولبیا تو ظرفای خوشگلش
بعدش عروساش و دختراش میرفتن برا سحری غذا درست میکردن
آقایون میخوابیدن
مامانبزرگم دعا میخوند
ما بچه ها بازی میکردیم تا صبح
ینی نمیشه یبار دیگه اونجوری دور هم جمع شیم
چرا قدر اون روزای خوبمونو نمیدونستم
خدایا چراااا@kosar-ab خدارحمتش کنه
️
سایه پدر مادرت بالاسرت
-
اول ماه رمضون هر سال جمع میشدیم خونه مامانبزرگم
بامیه و زولبیا تو ظرفای خوشگلش
بعدش عروساش و دختراش میرفتن برا سحری غذا درست میکردن
آقایون میخوابیدن
مامانبزرگم دعا میخوند
ما بچه ها بازی میکردیم تا صبح
ینی نمیشه یبار دیگه اونجوری دور هم جمع شیم
چرا قدر اون روزای خوبمونو نمیدونستم
خدایا چراااا@kosar-ab
با صفا ترین خونه ، خونه ی خودت بود
صفا و سادگی موج میزد
از این به بعد همه ی پنجشنبه ، جمعه ها دلم گرفتس و دلتنگته
هربار با دیدن عکست گریم بند نمیاد
دلم برای وقتایی که میومدی رو تراس مینشستی تا ما بیاییم تنگ میشه
فقط خودمم که میدونم چقدر تو این عکسا حرف و خاطرس
-
نوستالژی
-
@kosar-ab
با صفا ترین خونه ، خونه ی خودت بود
صفا و سادگی موج میزد
از این به بعد همه ی پنجشنبه ، جمعه ها دلم گرفتس و دلتنگته
هربار با دیدن عکست گریم بند نمیاد
دلم برای وقتایی که میومدی رو تراس مینشستی تا ما بیاییم تنگ میشه
فقط خودمم که میدونم چقدر تو این عکسا حرف و خاطرس
@kosar-ab خونه مامان بزرگ؟
-
@kosar-ab خونه مامان بزرگ؟
@O-P-S آره
-
فرش قرمز
قالی پشتی ها دور تا دور اتاق
خیلی حس قشنگی داشت خونش تا وقتی بود
الان اصلا دوست ندارم برم
هرچند دلم خیلی تنگه برا خونش
ولی دیگه صفایی نداره -
@kosar-ab
با صفا ترین خونه ، خونه ی خودت بود
صفا و سادگی موج میزد
از این به بعد همه ی پنجشنبه ، جمعه ها دلم گرفتس و دلتنگته
هربار با دیدن عکست گریم بند نمیاد
دلم برای وقتایی که میومدی رو تراس مینشستی تا ما بیاییم تنگ میشه
فقط خودمم که میدونم چقدر تو این عکسا حرف و خاطرس
-
@kosar-ab شرمنده
-
@kosar-ab شرمنده
@O-P-S چرا شرمنده؟
-
@kosar-ab نمیدونم حس میکنم غم خاصی با سوالم فرستادم برات
-
فرش قرمز
قالی پشتی ها دور تا دور اتاق
خیلی حس قشنگی داشت خونش تا وقتی بود
الان اصلا دوست ندارم برم
هرچند دلم خیلی تنگه برا خونش
ولی دیگه صفایی نداره -
@kosar-ab وایییی چقدر دلم برا سقفای چوبی درخت گردو تنگ شد..خدا رحمت کنه مادربزرگتون رو..
@mr-vinyzo بقیه خونشو ببینی
وسط حیاط یه حوض قشنگ و دورش گلدونای سفالی
یه سمت دیگش باغچه گل سرخ های قشنگ و سبزی های تازه
خدایا
کاش یبار دیگه تکرار میشد اون روزا
دلم میخواد حداقل خوابشو ببینم
هراز چند کاهی -
@kosar-ab درشو هیچوقت نبندین ...خونه مادربزرگ مامان منو درشو بستن متروکه شد .بخاری ذغالی و.. نرده چوبی ویو تپه های رجه ...یادش بخیر
@mr-vinyzo اصلا یجورایی سخته برام بخوام بدون مادربزرگ تصور کنم خونه رو
-
@kosar-ab نمیدونم حس میکنم غم خاصی با سوالم فرستادم برات
@O-P-S
نه بیخیال… دارم کور میشم از گریهامروز خیلی چشمام اذیتم میکرد و میسوخت
-
@mr-vinyzo اصلا یجورایی سخته برام بخوام بدون مادربزرگ تصور کنم خونه رو
@O-P-S در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@mr-vinyzo اصلا یجورایی سخته برام بخوام بدون مادربزرگ تصور کنم خونه رو
واقن حق
نمیشه نمیشهههه بدون اونا زندگی کرد... -
الان اینجوریم ک همش سعی میکنم بغضم قورت بدم بگم این فقط ی عمله هیچی نیست
ولی بغضه ناخودآگاه تبدیل ب اشک میشه
قیافه من:ما اینجا داریم زحمت میکشیم
️
@ariii زود تموم میشه آریانا، قول میدم بهت خوب تموم میشه
️