هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
واقعا از این بابت ناراحتم...
و از بابت خیلی چیزای دیگه
که حتی برای خودمم الان کاری از دستم بر نمیاد
هعی -
خداحافظ
-
واقنی هفته بعد وارد ۱۴۰۳میشیم؟
من هنوز تو دوش موندم... -
بارون زد و پنجرمون ابری شد
خستم دیگه از جر و بحثای بیخود -
-
وقتی نگام کرد آشفته بودم
حرف دلم رو کاش گفته بودم -
یادم میاد یه روز برات مثل پریزاد بودم
تو باغ سرسبز چشمات یه سرو آزاد بودم
هر واژهی کلام تو معجزنما بود واسه من
هر روز اگه میدیدمت، جوون بودم شاد بودم -
شکارچی توی این جنگل آمادهس، شکار کرد، جمع کرد
بند روی بند، سنگ سنگ، سنگ روی سنگ بند کرد
دستای طاووسو بستن بردن با کلاغ شبشو سر کرد
طاووس میکرد قار و قار و قار، کلاغ میکرد چه چه -
سکته کردن راحت تر از چیزیه ک فکرشو کنید
داشتم درس میخوندم
یهو کل بدنم صدای نبض گرفت
یه چیزی انگار اومد تو حلقم بعد رفت پایین
همون لحظه چشمام تار شد -
یه لحظه کلا نفسم قطع شد
دوباره برگشت
خداروشکر یه زندگی دوباره دادی -
هنوز تنم از ترس میلرزه
-
چقدر جون دادن سخته
-
@kosar-ab
چیکار میکنی با خودت دختر؟! -
@kosar-ab
دکتری چیزی رفتی که میگی سکته بوده؟ ممکنه از بالا پایین شدن فشار باشه -
دکتر نرفتم، امروز ساعت ۶ صبح این اتفاق افتاد
داشتم آزمون میدادم
یهو انگار قلبم اومد نزدیک حلقم و اون لحظه که داشت میومد بالا تند میزد جوری که لباسم تکون میخورد، از طرفی نبض پشت گردنم تند تند میزد صداشو میشنیدم
همون لحظه چشمام سیاهی رفت و همه جارو تار میدیدم، نفسم قطع شد هرچی سعی کردم نفس بکشم نمیتونستم، داشتم خفه میشدم
یه چیز سیاه گنده از جلوم رد شد
ترسیدم چشمامو بستم قورت دادم…بعد به خودم دست زدم فکر کردم روح از بدنم جدا شد
همه اینا تو سه ثانیه اتفاق افتاد ، خوب شدم
خیلی حس بدی بود…
884959/1000113