ساز کده 
-
امسال هم با تمام روزها ، خاطرات و اتفاقات خوب و بد به ایستگاه آخر رسید
همه ما در طی سال روزهایی داشتیم که خاطره شد و روزهایی که فکر میکردیم دنیا به آخر رسیده ...
همانطوری که تک تک ثانیه ها تبدیل به دقیقه و ساعت و روز میشن ، بالاخره روزها هم تبدیل به ماه و فصل و در نهایت یک سال کامل میشن
عزیزانی از دست دادیم که امسال آخرین ایستگاه از سالهای مقرر سرنوشت و عمرشون بود
بچه هایی به دنیا اومدن که در آینده وقتی میگن چند سالته ، جواب میدن متولد ۱۴۰۲ هستم ...
عده ای اولین سال تحصیلی و برخی آخرین سال مدرسه رو تجربه کردن و ایضا در دانشگاه
بعضیا سربازی رفتن و بعضی دیگه تشکیل خانواده دادن و زندگی شون رنگ و بوی تازه و متفاوتی پیدا کرد انتظارهای طولانی که امسال به وصال ختم شد
در هر صورت با وجود تمام شیرینی ها و تلخی ها ، چون می گذرد خیالی نیست
از درگاه خداوند عشق و امید ، خواستار سالی پر از سلامتی ، شادکامی ، رزق و روزی و فراوانی ، امنیت و عشق ، دوری از دروغ و خشکسالی برای وطن و تک تک عزیزان دل و سروران گرامی و هموطنان عزیزمون هستیم انشالله در پایان سال پیش رو ، خاطرات خوب بقدری برجسته و قوی باشند که تمام تلخی ها رو یکباره فراموش کنیم
خدایا ...
در این آخرین دقایق سال ، برای تمام ملت دوست داشتنی و بزرگوار ایران تمنای سالی پر از برکت و سلامتی و شادکامی و دلخوشی و عشق داریمخدایا ، مردم نجیب ، مهربان و بی نظیر را با روزهای بهتر از این شاد کن
خیلی بهتر ... خیلی خیلی بهتر .....
️
️
ارادتمند و مخلص تمام عزیزان
.
️
️
️
️
ــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ
اما سراغ قطعه ی بسیار آرامش بخش بریم تقدیم حضورتون
دانش-آموزان-آلاء دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
فارغ-التحصیلان-آلاء -
یه موسیقیِ کوچکِ شبانه پس از چند وقت فعالیت نکردن 🥲
امیدوارم لذت ببریدفارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
راه-ابریشم-پرو-زیست
راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی
راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی
راه-ابریشم-پرو-شیمی
راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان -
چرا این تاپیک اینقد قشنگه
-
بشینید یه محیط دنج
هندزفری رو به گوشاتون بزنید
و این قطعه رو گوش کنید
امیدوارم نهایت لذت رو ببرید
(ساز محزونی هست دیگه شاید دلتون گرفت) -
-
این پست پاک شده!
-
چیزی این وقت شب به ذهنم نرسید بنویسم -
به سراغ من اگر میآیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر میآرند،
از گل وا شده دورترین بوته خاک
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء -
به سراغ من اگر میآیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر میآرند،
از گل وا شده دورترین بوته خاک
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء@Hamid-s
روح نوازتر از این قطعه مگه داریم؟
به به
-
@Hamid-s
روح نوازتر از این قطعه مگه داریم؟
به به
@Detective
ممنونم فرهاد جان
نظر لطفته -
@Hamid-s
-
در دل من چیزی است، مثل یک بیشهی نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند.
سهراب سپهری
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء
از قطعه قبلی استقبال نشد امیدوارم این قطعه مورد پسندتون باشه -
-
به حرکت نورهای کوچک نگاه کرد و نفس عمیقی کشید. گویی دیگر خیالش جمع شده بود که شب به واقع شروع شده است.
«شب» را بیشتر از «روز» دوست داشت چون میتوانست با خودش خلوت کند.
گاهی تمام روز منتظرِ لحظهای میشد که تاریکیِ شب همچون آغوشی وسیع بیاید و بیتابیِ روز را در بر بگیرد.
و گاهی هم تمام شب منتظر میماند تا شلوغیِ روز بیاید و او را از سکوت و خلوت کردن با خودش نجات دهد.
اما در نهایت انتخاب او بین روز و شب، قطعا شب بود.
شب همچون پناهگاهی امن بود که او میتوانست کمی با خودش وقت بگذراند بدون احساس گناه در مورد تمام مسئولیتها و بارهایی که بر دوشش بود.
چه آنهایی که زندگی بر دوشش گذاشته بود و چه آنهایی که دیگرانِ مهمی بر دوشش گذاشته بودند و چه آنهایی که انتخاب خودش بوده است.
شب، پناهگاه او بود از بمبارانِ توقعاتی که در طول روز مدام به هر نحوی به او یادآوری میشد.
یادآوری اینکه باید حضور داشته باشد،
باید حواسش باشد،
باید درک کند،
باید نقش دوست، درمانگر، را بازی کند.
شب، تنها زمانی بود که میتوانست بدون توجه به بایدها فقط «خودش» باشد.
خودش، یک وجودِ کوچکِ پر از تاریکی که میتوانست برای تاریکیهایش آغوشی امن پیدا کند.
حال، شبِ تاریک او را در آغوشش کشیده بود و او خوشحال از بودن در این خلوتگاهِ همیشگی، آرام آرام نقابها و نقشهایش را از تنش درمیآورد.
اکنون، وقت خلوت کردن با درونش بود.
زخمهای جدیدش احتیاج به دیده شدن و نوازش شدن داشتند.
دانش-آموزان-آلاء
فارغ-التحصیلان-آلاء
-
به حرکت نورهای کوچک نگاه کرد و نفس عمیقی کشید. گویی دیگر خیالش جمع شده بود که شب به واقع شروع شده است.
«شب» را بیشتر از «روز» دوست داشت چون میتوانست با خودش خلوت کند.
گاهی تمام روز منتظرِ لحظهای میشد که تاریکیِ شب همچون آغوشی وسیع بیاید و بیتابیِ روز را در بر بگیرد.
و گاهی هم تمام شب منتظر میماند تا شلوغیِ روز بیاید و او را از سکوت و خلوت کردن با خودش نجات دهد.
اما در نهایت انتخاب او بین روز و شب، قطعا شب بود.
شب همچون پناهگاهی امن بود که او میتوانست کمی با خودش وقت بگذراند بدون احساس گناه در مورد تمام مسئولیتها و بارهایی که بر دوشش بود.
چه آنهایی که زندگی بر دوشش گذاشته بود و چه آنهایی که دیگرانِ مهمی بر دوشش گذاشته بودند و چه آنهایی که انتخاب خودش بوده است.
شب، پناهگاه او بود از بمبارانِ توقعاتی که در طول روز مدام به هر نحوی به او یادآوری میشد.
یادآوری اینکه باید حضور داشته باشد،
باید حواسش باشد،
باید درک کند،
باید نقش دوست، درمانگر، را بازی کند.
شب، تنها زمانی بود که میتوانست بدون توجه به بایدها فقط «خودش» باشد.
خودش، یک وجودِ کوچکِ پر از تاریکی که میتوانست برای تاریکیهایش آغوشی امن پیدا کند.
حال، شبِ تاریک او را در آغوشش کشیده بود و او خوشحال از بودن در این خلوتگاهِ همیشگی، آرام آرام نقابها و نقشهایش را از تنش درمیآورد.
اکنون، وقت خلوت کردن با درونش بود.
زخمهای جدیدش احتیاج به دیده شدن و نوازش شدن داشتند.
دانش-آموزان-آلاء
فارغ-التحصیلان-آلاء
@Hamid-s به به
-
-
@Hamid-s
خدای من...
این از زیباترین قطعاتی بود که تا به اینجای عمرم شنیدم
روح نواز.... -
@Hamid-s
بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههایِ زار داشت
گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشتآواز از من...
همراهی با ساز حمیدجان
شعر:حافظاگر در حد و اندازه همراهی با ساز نبودم عذرمیخوام
-
هر کسی را صبحِ امیدی است در دلهایِ شب
دانش-آموزان-آلاء
فارغ-التحصیلان-آلاء -
قطعه پرتقال من
فارغ-التحصیلان-آلاء
دانش-آموزان-آلاء