شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Blue28 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
SiliS در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
داداشه هم کراشهhttps://abzarek.ir/service-p/msg/2311931
-
Blue28 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
SiliS در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
داداشه هم کراشهBlue28 محمد علی؟
محمدرضا؟
محمدحسین؟
محمدجواد؟
محمدصالح؟
محمد حسن؟
محمدمهدی؟
محمدمحمد؟ -
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اینکه اول ترمز دستی باید بکشید فکر کنم بعد دنده خلاص
برعکس شروع.عه اینطوریه؟
من از مربیم پرسیدم گفت فرقی نداره...:/ازتون خیل خیلی خیلی خیلی مچکرم که وقت گذاشتین
ایشالا که بار اول قبولم(هرچند بعیده
)
فوقش رد هم شدم میام تعریف میکنم دور همی میخندیم
بازم ممنونم از وقتی که گذاشتین
خیلی برام ارزشمنده
Akito برای ما این طور بود صبح ازمون م بعضی افسر ها می گفتند
به نظرم صبح ازمون از یک چند نفری سوال کنید و یا شاید خود افسر توضیحی درباره نکاتی که براش مهمه اینم داخلش بگه
و خب هرجایی فرق داره باز چون مربی تون تجربه دار هست شاید می دونند که چه چیزای برای افسر ها جایی که هستید مهمهان شاء الله که به خوبی پشت سر می زارید
اول و اخرش ان شاء الله گواهینامه رو می گیرید
خواهش میکنم سلامت باشید
️ -
Hhh Hh ممنونم
Hhh Hh در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
براتون آرزوی موفقیت میکنم
مچکرم ازتون واقعا که وقت گذاشتین، خوشحال شدم
-
Akito برای ما این طور بود صبح ازمون م بعضی افسر ها می گفتند
به نظرم صبح ازمون از یک چند نفری سوال کنید و یا شاید خود افسر توضیحی درباره نکاتی که براش مهمه اینم داخلش بگه
و خب هرجایی فرق داره باز چون مربی تون تجربه دار هست شاید می دونند که چه چیزای برای افسر ها جایی که هستید مهمهان شاء الله که به خوبی پشت سر می زارید
اول و اخرش ان شاء الله گواهینامه رو می گیریدخواهش میکنم سلامت باشید
️jahad_121 راستی درباره کارتکس گفتین
چهارشنبه رفتم آموزشگاه و یه قبض پرداخت کردم و جلو خودم اومد اسممو زد تو سیستمش و گفت برو به سلامت و یکشنبه برو محل آزمون
یعنی کارتکس دست خودمونه دیگه درسته؟
چون شکا گفتین که آموزشگاه باید بده به راهنمایی رانندگی -
Blue28 عه چی بود؟
محمدسینا؟ -
یه خاطره ای یادم افتاد، حیفم میاد تعریف نکنم
یه بار ابتدایی بودم، فکر کنم پنجم، هیچ کس خونه نبود، منم باید میرفتم مدرسه(شیفت ظهر بودم)، یه دری بود یه بخش شیشه ای داشت(یه در فلزی بود که دو تیکه شیشه داشت)، منم اومدم بجای اینکه از دستگیرش فشار بدم رو شیشش فشار آوردم، خلاصه شیشه شکست دستم رفت توی شیشه ها، همه جا خونی شد، رگ دستمم سطحی خورد، هنوز جاهاش هست(البته کمرنگ)، خلاصه در حالی که پارچه و دستمال میزاشتم و خون میومد زنگ زدم مادرم گفتم سریع بیا خونه(معلمه، کلاسشم هیچوقت ول نمیکنه)، امروزم نمیتونم برم مدرسه فلان اتفاق افتاده، برگشت گفت بهونه نیار برو مدرسه، منم که از مادرم میترسیدم اون دوره، خلاصه با هزار تا دستمال و پارچه و ... با کلی خونریزی رسیدم مدرسه، کل دستم خونی شده بود ، تهش یادم نمیاد دقیق چی شد، فکر کنم معاونا کمکم کردن خونریزیم بند اومد https://harfeto.timefriend.net/17547735820346
-
Blue28 اوه یس دتس رایت
-
️گاهی واژه ها ناتوانند از بیان احساسات یا حتی احساسات ناتوانند از بیان واژه ها
-
-
یه خاطره ای یادم افتاد، حیفم میاد تعریف نکنم
یه بار ابتدایی بودم، فکر کنم پنجم، هیچ کس خونه نبود، منم باید میرفتم مدرسه(شیفت ظهر بودم)، یه دری بود یه بخش شیشه ای داشت(یه در فلزی بود که دو تیکه شیشه داشت)، منم اومدم بجای اینکه از دستگیرش فشار بدم رو شیشش فشار آوردم، خلاصه شیشه شکست دستم رفت توی شیشه ها، همه جا خونی شد، رگ دستمم سطحی خورد، هنوز جاهاش هست(البته کمرنگ)، خلاصه در حالی که پارچه و دستمال میزاشتم و خون میومد زنگ زدم مادرم گفتم سریع بیا خونه(معلمه، کلاسشم هیچوقت ول نمیکنه)، امروزم نمیتونم برم مدرسه فلان اتفاق افتاده، برگشت گفت بهونه نیار برو مدرسه، منم که از مادرم میترسیدم اون دوره، خلاصه با هزار تا دستمال و پارچه و ... با کلی خونریزی رسیدم مدرسه، کل دستم خونی شده بود ، تهش یادم نمیاد دقیق چی شد، فکر کنم معاونا کمکم کردن خونریزیم بند اومد -
یه خاطره ای یادم افتاد، حیفم میاد تعریف نکنم
یه بار ابتدایی بودم، فکر کنم پنجم، هیچ کس خونه نبود، منم باید میرفتم مدرسه(شیفت ظهر بودم)، یه دری بود یه بخش شیشه ای داشت(یه در فلزی بود که دو تیکه شیشه داشت)، منم اومدم بجای اینکه از دستگیرش فشار بدم رو شیشش فشار آوردم، خلاصه شیشه شکست دستم رفت توی شیشه ها، همه جا خونی شد، رگ دستمم سطحی خورد، هنوز جاهاش هست(البته کمرنگ)، خلاصه در حالی که پارچه و دستمال میزاشتم و خون میومد زنگ زدم مادرم گفتم سریع بیا خونه(معلمه، کلاسشم هیچوقت ول نمیکنه)، امروزم نمیتونم برم مدرسه فلان اتفاق افتاده، برگشت گفت بهونه نیار برو مدرسه، منم که از مادرم میترسیدم اون دوره، خلاصه با هزار تا دستمال و پارچه و ... با کلی خونریزی رسیدم مدرسه، کل دستم خونی شده بود ، تهش یادم نمیاد دقیق چی شد، فکر کنم معاونا کمکم کردن خونریزیم بند اومد @Comrade_Bayat یعدا بابا شدی روزی سیصد بار برا بچهات تعریف کن
خیلی حال میده -
راستی موقع رانندگی نباید صحبت کرد؟؟
اکه افسر خواست خاطره تعریف کنه با یه لبخند ژکوند به مسیر نگاه کنیم؟Akito خیلی پیش نمیاد که خارج از ازمون صبحت کنه فقط بیشتر کار های که نیاز هست رو میگه شما یا کوتاه بگید باشه یا سر خم کنید
و خب چیزای که ممکنه اینکه گوشی افسر زنگ می خوره همین طور که شما دارید ازمون می دید ایشون صحبت می کنند
اها یک چیز دیگه حواستون به رعایت حق تقدم خیلی باشه که داخل این ملاحظه ای ندارد و رد می کنند
مثلا افسر برای اینکه شما عجله کنید تند تند ممکنه بگه دور بزن حرکت کن
ولی شما دارید از تو ایینه می بینید مه داره ماشین میاد نهایت ش اینه که به افسر می گید که داره ماشین میاد و صبر می کنیدکلا افسر ممکنه هر رفتاری برای به عجله انداختن شما یا عصبانیت و.. اینا انجام بده که بیینه واکنش شما چی هست.
-
Akito خیلی پیش نمیاد که خارج از ازمون صبحت کنه فقط بیشتر کار های که نیاز هست رو میگه شما یا کوتاه بگید باشه یا سر خم کنید
و خب چیزای که ممکنه اینکه گوشی افسر زنگ می خوره همین طور که شما دارید ازمون می دید ایشون صحبت می کنند
اها یک چیز دیگه حواستون به رعایت حق تقدم خیلی باشه که داخل این ملاحظه ای ندارد و رد می کنند
مثلا افسر برای اینکه شما عجله کنید تند تند ممکنه بگه دور بزن حرکت کن
ولی شما دارید از تو ایینه می بینید مه داره ماشین میاد نهایت ش اینه که به افسر می گید که داره ماشین میاد و صبر می کنیدکلا افسر ممکنه هر رفتاری برای به عجله انداختن شما یا عصبانیت و.. اینا انجام بده که بیینه واکنش شما چی هست.
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
کلا افسر ممکنه هر رفتاری برای به عجله انداختن شما یا عصبانیت و.. اینا انجام بده که بیینه واکنش شما چی هست
عه مربی من:
و منم همیشه اینجور مواقع تیز و بز عمل میکردم و مربی ام هم خوشش میومد
فکر کنم راننده خطرناکی از آب در بیام
