هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Akito خیلی پیش نمیاد که خارج از ازمون صبحت کنه فقط بیشتر کار های که نیاز هست رو میگه شما یا کوتاه بگید باشه یا سر خم کنید
و خب چیزای که ممکنه اینکه گوشی افسر زنگ می خوره همین طور که شما دارید ازمون می دید ایشون صحبت می کنند
اها یک چیز دیگه حواستون به رعایت حق تقدم خیلی باشه که داخل این ملاحظه ای ندارد و رد می کنند
مثلا افسر برای اینکه شما عجله کنید تند تند ممکنه بگه دور بزن حرکت کن
ولی شما دارید از تو ایینه می بینید مه داره ماشین میاد نهایت ش اینه که به افسر می گید که داره ماشین میاد و صبر می کنیدکلا افسر ممکنه هر رفتاری برای به عجله انداختن شما یا عصبانیت و.. اینا انجام بده که بیینه واکنش شما چی هست.
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
کلا افسر ممکنه هر رفتاری برای به عجله انداختن شما یا عصبانیت و.. اینا انجام بده که بیینه واکنش شما چی هست
عه مربی من:
و منم همیشه اینجور مواقع تیز و بز عمل میکردم و مربی ام هم خوشش میومد
فکر کنم راننده خطرناکی از آب در بیام -
SiliS آخه اکثرن این سریالو دیدن،اوناییم که ندیدن حال ندارن چون طولانیه
-
@Venus655 اوههههههههههههههههه محشرهههههههههههههههههه
خیلی کارتون درسته
ایول واقعاً خیلی خوبن -
Hhh Hh دقیق یادم نمیاد... فکر کنم اصرار داشت که چیزی نبود و یه چیز سطحی بود و الکی دارید بزرگش میکنید(من و معاون)
-
@Venus655 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Akito نه دیگه اینجوریام نیست
چرا هست
شکست نفسی نکنین
واقعاً کارتون قشنگه -
Akito اره حتما خاطره برای تعریف کردن زیاد دارم، انقدر بلا سرم اومده تا چند سال خاطره براشون تعریف میکنم.
@Comrade_Bayat آخی
به قول یکی از بچهای اینجا
بمیرم برا دلت سینا -
@Comrade_Bayat
که اینطور...
فکر کردم بعدش خیلی ناراحت شدن و عذاب وجدان گرفتن و ...
بسیار عالی. -
@Comrade_Bayat
که اینطور...
فکر کردم بعدش خیلی ناراحت شدن و عذاب وجدان گرفتن و ...
بسیار عالی. -
یه خاطره ای یادم افتاد، حیفم میاد تعریف نکنم
یه بار ابتدایی بودم، فکر کنم پنجم، هیچ کس خونه نبود، منم باید میرفتم مدرسه(شیفت ظهر بودم)، یه دری بود یه بخش شیشه ای داشت(یه در فلزی بود که دو تیکه شیشه داشت)، منم اومدم بجای اینکه از دستگیرش فشار بدم رو شیشش فشار آوردم، خلاصه شیشه شکست دستم رفت توی شیشه ها، همه جا خونی شد، رگ دستمم سطحی خورد، هنوز جاهاش هست(البته کمرنگ)، خلاصه در حالی که پارچه و دستمال میزاشتم و خون میومد زنگ زدم مادرم گفتم سریع بیا خونه(معلمه، کلاسشم هیچوقت ول نمیکنه)، امروزم نمیتونم برم مدرسه فلان اتفاق افتاده، برگشت گفت بهونه نیار برو مدرسه، منم که از مادرم میترسیدم اون دوره، خلاصه با هزار تا دستمال و پارچه و ... با کلی خونریزی رسیدم مدرسه، کل دستم خونی شده بود
، تهش یادم نمیاد دقیق چی شد، فکر کنم معاونا کمکم کردن خونریزیم بند اومد
-
@Venus655 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Akito نه دیگه اینجوریام نیست
چرا هست
شکست نفسی نکنین
واقعاً کارتون قشنگه -
انقد این قسمت حساسه نمیتونم از فشارش ببینم=/
-
@Comrade_Bayat
که اینطور...
فکر کردم بعدش خیلی ناراحت شدن و عذاب وجدان گرفتن و ...
بسیار عالی.Hhh Hh نمیدونم شایدم عذاب وجدان گرفته بود ولی به روم نیاورد تا ترسم نسبت بهش پابرجا بمونه؟!
(کلا من آدم اینکه بشینم سر یه کلاس سی نفره و یه معلمم جلوم بشینه چرت و پرت بگه نیستم، همیشه از مدرسه فرار میکردم
، سر همین کرای کرده بود ازش بترسم تا به حرفش گوش کنم. توی دبیرستان هم مادرم به نتیجم رسید و خیلی توی پیچوندنا کمکم کرد)
-
من واقن با جون و دل می بینم
-
استفن خاک تو سرت
-
SiliS 8فصل هرفصل 22قسمت غیر یکیش که 16قسمته هرقسمتم 40دیقه
-
دیشب بعد از روضه همسایه مون
داشتم برای بچه های کوچولو دوبله میکردم رفتن به مادراشونم گفتن
خیلی هیجان زده شدن و ازم تعریف کردن
بعد مادرم گفت انقدر سرکارش نذارید باورش میشه :///