هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Succinate]

_MILAD_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

از هرچی بدم میاد ، میاد جلو چشمم تو اینستا مثلا؛ آریان حیدری .

هیچ کدوم از راه حلاش جواب نداد

[Succinate]

Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

مداح هیئت ما رو دیده بودین؟

حاج کیلینننن

[Succinate]

Matin Mousavi 1 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

Succinate عا خدایی بدرد نمخوره

فقطط قند اونم قندی که کله قند بوده و با دس شکستنش و حبه ها همه بزرگ بزرگن

بچه بودم مامانم می شکوند
دیگه نخوردم اون مدلی
ولی خوشمزه ترینن

[_MILAD_]

@f-nalist در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

_MILAD_
آریان حیدری داره با نتایج درخشان بچه های امسالش میتازه فعلا

کل درصدای ۱۰۰ کنکورم مال این آدم باشه ازش بدم میاد

[Succinate]

Zahra2020 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

Succinate فردا اجراش میکنم

چایی با نبات زعفرونی نخوردی؟🫣🫣

[_MILAD_]

Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

_MILAD_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

از هرچی بدم میاد ، میاد جلو چشمم تو اینستا مثلا؛ آریان حیدری .

هیچ کدوم از راه حلاش جواب نداد

اصلا کاری به راه حلاشم ندارم آدمی که زیاد ادعا داره بدم میاد

[Succinate]

_MILAD_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

_MILAD_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

از هرچی بدم میاد ، میاد جلو چشمم تو اینستا مثلا؛ آریان حیدری .

هیچ کدوم از راه حلاش جواب نداد

اصلا کاری به راه حلاشم ندارم آدمی که زیاد ادعا داره بدم میاد

کلا تدریسش و داد زدنش میره رو اعصابم هنوزم
همین طور واعظی

[_MILAD_]

هی میاد تو اکسپلورم اولشم میگه پیشبینی من این بوده انصافا هم دیدید پیشبینیم فلان بوده
این سری بلاکش کردم

[_MILAD_]

Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

_MILAD_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

_MILAD_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

از هرچی بدم میاد ، میاد جلو چشمم تو اینستا مثلا؛ آریان حیدری .

هیچ کدوم از راه حلاش جواب نداد

اصلا کاری به راه حلاشم ندارم آدمی که زیاد ادعا داره بدم میاد

کلا تدریسش و داد زدنش میره رو اعصابم هنوزم
همین طور واعظی

همشونم زدن تو کار انگیزشی حرف زدن

[پرستو بابایی]

از دو تا استاد متنفر بودم
یکی آریان حیدری
یکی قضاتی ،اخلاق انسانی نداره:///

[Masoumeh.sh]

زهرا بنده خدا 2 خواهش میکنم️

[Matin Mousavi 1]

Succinate عا واقعا🥲

[f.nalist]

پرستو بابایی
منم زیاد ازش خوشم نمیاد ولی متاسفانه امسال به خاطر سبک سوالات بچه هاش خیلی نتیجه خوبی گرفتن:(((((

[Zahra2020]

Succinate چرا اتفاقا همین چند شب پیش دربند

ولی امروز چایی نخوردم ...شربت خاکشیر ...انشالله فردا دیگ چایی وااااااییییی

[Zahra2020]

Succinate واعظی افتضااااااااااااااااااح

[Blue28]

سپاهان گل خورد🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

[Ramos9248]

Succinate آره خالی هم میچسبه
با نبات و قند و خرما هم خوشمزه‌س
با بیسکوئیت کرم دار و های بای هم خوشمزه‌س
کلا هر جوری باشه خوبه

[Blue28]

سپاهان🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

[Ramos9248]

بازی الان یک یکه؟

[Hamid.s]

@Hamid-s در ساز کده گفته است:

به حرکت نورهای کوچک نگاه کرد و نفس عمیقی کشید.  گویی دیگر خیالش جمع شده بود که شب به واقع شروع شده است.
«شب» را بیشتر از «روز» دوست داشت چون میتوانست با خودش خلوت کند.
گاهی تمام روز منتظرِ لحظه‌ای میشد که تاریکیِ شب همچون آغوشی وسیع بیاید و بی‌تابی‌‌ِ روز را در بر بگیرد.
و گاهی هم تمام شب منتظر می‌ماند تا شلوغیِ روز بیاید و او را از سکوت و خلوت کردن با خودش نجات دهد.
اما در نهایت انتخاب او بین روز و شب، قطعا شب بود.
شب همچون پناهگاهی امن بود که او میتوانست کمی با خودش وقت بگذراند بدون احساس گناه در مورد تمام مسئولیت‌ها و بارهایی که بر دوشش بود.
چه آنهایی که زندگی بر دوشش گذاشته بود و چه آنهایی که دیگرانِ مهمی بر دوشش گذاشته بودند و چه آنهایی که انتخاب خودش بوده است.
شب، پناهگاه او بود از بمبارانِ توقعاتی که در طول روز مدام به هر نحوی به او یاد‌آوری میشد.
یادآوری اینکه باید حضور داشته باشد،
باید حواسش باشد،
باید درک کند،
باید نقش دوست، درمانگر، را بازی کند.
شب، تنها زمانی بود که میتوانست بدون توجه به باید‌ها فقط «خودش» باشد.
خودش، یک وجودِ کوچکِ پر از تاریکی که میتوانست برای تاریکی‌هایش آغوشی امن پیدا کند.
حال، شبِ تاریک او را در آغوشش کشیده بود و او خوشحال از بودن در این خلوتگاهِ همیشگی، آرام آرام نقاب‌ها و نقش‌هایش را از تنش در‌می‌آورد.
اکنون، وقت خلوت کردن با درونش بود.
زخم‌های جدیدش احتیاج به دیده شدن و نوازش شدن داشتند.
دانش-آموزان-آلاء
فارغ-التحصیلان-آلاء