-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقت رفتن گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذرد -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در خرابات ز اسرار حقیقت صایب
تا خبر یافتم ز بی خبرانم کردند -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@romisa1234
دل اگر خدا شناسي، همه در رخ علي بين
به علي شناختم من، به خدا قسم خدا را
شهریار -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای حیات عاشقان در مردگی
دل نیابی جز که در دل بردگی -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تواضع سر رفعت اندازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تویی تویی شمع سرای من تویی تو عشق آشنای من
بیا ببین وفای من سرود من نوای من -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط romisa انجام شده
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@romisa1234 در مشاعره... گفته است:
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نیایی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایییکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون مینویسمو اون خوابه
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هیچ دل را به کنه او راه نیست
عقل و جان از کمالش آگاه نیست -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@romisa1234 در مشاعره... گفته است:
هیچ دل را به کنه او راه نیست
عقل و جان از کمالش آگاه نیست
تو همونی که دلم از دیدن رویت میلرزه دلم افتاد به لرزه به این لرزیدن میرزه -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@romisa1234
تاوان دیدن چشمای زیبایت
باختن دل و اسیر شدنم بود -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کاین دولت و ملک می رود دست به دست -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۲۰:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تورامن چشم درراهم شباهنگام
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی کجایی من چه دانم
مولانا -
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۳:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
joy
من وجود و زندگی، روح و روانم باختم
منتظر در راه تو عمر جوانم باختم -
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۳:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم -
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
joy
من کویر خشک اوهامی زده در دورها
تو ولی یک دسته گل از هر بدی هستی رها