هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
ما سر زنگ مدیریت خانواده فرار کردیم از مدرسه فرداش مدیر از دستمون حرص میخورد من و علی و ماهان رفتیم کلیددار کتابخونه شدیم
یه هفته مشغول تمیز کردن بودیم بعدشم دیگه اونجا شده بود پاتوق مسخره بازیمون
گوشی و هدفون و هندزفری و هر چی دیگه هم میبردیم مدیر هم میدید چیزی نمیگفت -
Blue28 کلا خیلی مدرسع سمی داشتیم
یبارم کلاس خودمون، یکی از بچها وسط تدریس معلم تو گوشیش با دوست دخترش چت میکرد، یهو حواسش نبود یه ویس با صدای بلند باز کرد توش یارو داشت جیغ میزد
اینم شانش آورد و پیداش نکردن -
ما سر زنگ مدیریت خانواده فرار کردیم از مدرسه فرداش مدیر از دستمون حرص میخورد من و علی و ماهان رفتیم کلیددار کتابخونه شدیم
یه هفته مشغول تمیز کردن بودیم بعدشم دیگه اونجا شده بود پاتوق مسخره بازیمون
گوشی و هدفون و هندزفری و هر چی دیگه هم میبردیم مدیر هم میدید چیزی نمیگفت -
پرستو بابایی چرا این پیام مسخره باید انقد رای بگیره
اخه چی بود@_maya
حسد از تو می ورزه
من شر حاشد اذا حسد 🧿 -
@Venus655 واسه همینه مدیریت بلد نیستی
-
ما سر زنگ مدیریت خانواده فرار کردیم از مدرسه فرداش مدیر از دستمون حرص میخورد من و علی و ماهان رفتیم کلیددار کتابخونه شدیم
یه هفته مشغول تمیز کردن بودیم بعدشم دیگه اونجا شده بود پاتوق مسخره بازیمون
گوشی و هدفون و هندزفری و هر چی دیگه هم میبردیم مدیر هم میدید چیزی نمیگفت -
Blue28 کلا خیلی مدرسع سمی داشتیم
یبارم کلاس خودمون، یکی از بچها وسط تدریس معلم تو گوشیش با دوست دخترش چت میکرد، یهو حواسش نبود یه ویس با صدای بلند باز کرد توش یارو داشت جیغ میزد
اینم شانش آورد و پیداش نکردن -
@_maya
حسد از تو می ورزه
من شر حاشد اذا حسد 🧿پرستو بابایی
-
Blue28 نه داشتم نگاه میکردم خاطرات شما خاطره تر بود
انقد رای نگرفت
بیا و دلسوزی کن -
@Venus655 واسه همینه مدیریت بلد نیستی
-
Blue28 نه داشتم نگاه میکردم خاطرات شما خاطره تر بود
انقد رای نگرفت
بیا و دلسوزی کن -
راننده وانتی که هر روز رد میشد و داستان داشت ...
-
ولی
بهترین خاطره و لحظات مدرسه فقط زنگای بیکاری بود منو عشق ترین رفیقم میرفتیم کوچه گردی
اینقد میگشتیم پاهامون تاول میزد
بهترین بود بهترین -
Blue28 احتمالا