هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان درس خوننوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میان مبدأ و مقصد فقط سفر کردیم...
-
@AmirBarsam
اتفاقا با اینکه ضد آفتاب زیاد میزدم ولی پوستم آفتاب سوخته شده
عشق من به تابستون خطرناکه ولی....نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سالی-هبیجه
من از تابستون فقط تیر رو دوست دارم -
Akito
............. -
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعییی
-
Michael Vey نه من پارسال کلاساشو رفتم یعنی از قبل اینکه برم کلاس رفتم داروخونه
داییم معرفیم کرد به شوهر خانوم دکترمون و اونم مدارک و سفته اینا گرفت دیگه از 18 تیر 1402 شروع کردم
بعد یکی دو هفته کلاساشو ثبت نام کردم مدرکشم گرفتم
از 17 بهمن پارسال تا 22 تیر امسال نرفتم بخاطر کنکور
دوباره از 23 تیر شروع کردمنوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam اوه پس ی سری کلاس های خاص داره چه باحال
امیدوارم حسابی تو کارت موفق باشی پسررر -
-
@AmirBarsam
عه چه باحال من تیرماهیم -
@AmirBarsam اوه پس ی سری کلاس های خاص داره چه باحال
امیدوارم حسابی تو کارت موفق باشی پسرررنوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey ممنونم ازت
امیدوارم تو هم همیشه موفق و سربلند باشی -
@f-nalist نه خداروشکر استرس صبحانه رو ندارم
تازه بهش گفتم منم بیدار کنه
زندگی اونقدرا هم سخت نیست
ولی قسمت استرس پابرجاست:/
پس...
Akito
موفق باشی پسر -
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سالی-هبیجه چند تیر هستی؟
من 29
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حاجی دیگ دارم دچار فروپاشی روانی میشم
چرا هی داره این لعنتی دارک تر و دارک تر میشه...
بسهههه -
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فک کنم چیز شدم
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فصل دو کجا فصل یک کجا
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چرا همه دارن میمیرن
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ی ازمون تموم
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گوجو برگرد دیگ لعنتی.. این مخمصه رو فقط تو میتونی درست کنی
-
@f-nalist مچکرم و همچنین...
آه... مدرسه... -
عملیات دیلیت اکانتم ب خوبی انجام شد
تو موقعیتِ خوبی نیستم،حوصله آدمارو ندارم.شایدم دوباره دارم برمیگردم ب مود افسردگیِ قبلا نمیدونم.
ولی رفاقتم با کتاب ادامه میدم ولی بقیه جاها نه..
خوشحال شدم از آشنایی با تک تکتون و مرسی بابتِ انگیزه و حرفایی ک این مدت زدین بهم مدیونتونم.🫂
همین دیگه بالا بالا ها ببینمتون.
شایدم برگشتم ولی با خبرِ خوب
شبتون بخیر🤍️
-
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یادت نره
زمین ی جوری میچرخه بریزه پوزخندت -
@f-nalist نه خداروشکر استرس صبحانه رو ندارم
تازه بهش گفتم منم بیدار کنه
زندگی اونقدرا هم سخت نیست
ولی قسمت استرس پابرجاست:/
پس...
نوشتهشده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۲۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAkito پارسال یه بار مامانم یادش رفته بود پاشه خواهرمو بیدار کنه بعد من که بیدار بودم رفتم بیدارش کردم صبحونه نون قازی هم براش گذاشتم راهیش کردم مدرسه بعد ساعت 8 و بیست دقیقه بود مامانم با استرس پاشد بره بهش بیدارش کنه بگه دیر شده که دید رفته و خیالش راحت شد