-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۵:۲۳ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
Mehrsa 14
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر یار فراموشکار من -
نوشتهشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۳۹ آخرین ویرایش توسط mr.vinyzo انجام شده
نجم فضلش زاهرست و بحر جودش زاخرست
بر سپهر عقل رای او شهاب ثاقب است
#کاملشو بلد نبودم یکم کمک گرفتم🥴
-
نجم فضلش زاهرست و بحر جودش زاخرست
بر سپهر عقل رای او شهاب ثاقب است
#کاملشو بلد نبودم یکم کمک گرفتم🥴
-
@mr-vinyzo
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام
در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند -
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@z-e
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هرشب
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هرشب -
نقطه
به امید وصال تو دلم را شاد میدارم
چرا درد دل خود را دگر درمان نمیدانم؟ -
نقطه
به امید وصال تو دلم را شاد میدارم
چرا درد دل خود را دگر درمان نمیدانم؟نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
مائیم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن -
نقطه
نمییابم تو را در دل، نه در عالم، نه در گیتی
کجا جویم تو را آخر من حیران؟ نمیدانم -
نقطه
نمییابم تو را در دل، نه در عالم، نه در گیتی
کجا جویم تو را آخر من حیران؟ نمیدانمنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
من آنم که در پای خوگان مریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را -
نقطه
اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرا -
نقطه
اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرانوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت -
نقطه
تا که بیرون آمدم از لاک، تنهایم گذاشت
موقع گُل دادنِ شاخه هرس انصاف نیست -
نقطه
تا که بیرون آمدم از لاک، تنهایم گذاشت
موقع گُل دادنِ شاخه هرس انصاف نیستنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم
تا نفس ماندم اندر عقبش پرسم و پویم -
نقطه
مجنون مرا شور تو بی پا و سر انداخت
کوه غم عشق تو مرا از کمر انداخت -
نقطه
مجنون مرا شور تو بی پا و سر انداخت
کوه غم عشق تو مرا از کمر انداختنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را -
نقطه
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند
اندوه که اندوهگساران همه رفتند -
نقطه
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند
اندوه که اندوهگساران همه رفتندنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
دلبندم آن پیمانگسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را=)) -
نقطه
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید:چه نشینی؟ که سواران همه رفتند -
نقطه
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید:چه نشینی؟ که سواران همه رفتندنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
دوستی با تو حرام است که چشمان کشت
خون عشاق بریزند و حلالش دارند