هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
تحمل میرود اما شب غم سر نمیآید
-
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
-
که این دیوانه گر عاقل شود دیگر نمیآید
-
ارغوان در و دیوار غریب افتاده چه تماشا دارد؟
-
دل تنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
-
کس در همه آفاق به دل تنگی من نیست
-
میروی و دل اگر زنده بمانم با توست
-
ور نمانم همه جا روح و روانم با توست
-
چون چراغی که فرا راه تو سوزد همه شب
به سلامت برو ای دوست که جانم با توست -
چشم من خاک شود باز تو را مینگرد
کز دل خاک نگاه نگرانم با توست -
آنقدر غروب کرده فردا در من
آنقدر کهگمشده اسن دنیا در من -
آنقدر هوای فاصله بارانیست
آنقدر که غرق گشته دریا در من -
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست -
از دیده چون جان میروی اندر میان جان من
-
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
-
چون میروی بی من مرو
ای جانِ جان بی تن مرو
وز چشم من بیرون مشو
ای شعلهی تابان من
هفت آسمان را بردرم
وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری
در جان سرگردان من