کافــه میـــم♡
-
با ذوق باشید! نمیدانید چه رنج عظیمیست که در کمال اشتیاق و ذوق، با یک آدم بی ذوق هممسیر شدن... نمیدانید چه زجریست مدام برای هرچیزی عمیقا ذوق داشتن و با درهای بسته و ابروهای در همکشیده مواجه شدن!
لازم نیست همه چیز را از صافیِ منطق رد کنید! یکجاهایی دیوانه باشید و بدون منطق... یکجاهایی فقط پایه باشید برای فقط خندیدن و فقط دویدن و دنیا را از نگاه یک انسان بیخیال سربه هوا دیدن...
یکجاهایی دل بدهید به دلِ آدمی که مثل یک کودک بدون سیاست و رها ذوق دارد و بااشتیاق رو کرده سمت شما و موافقت و همراهی شما را طلب میکند.
ذوق آدمها را کور نکنید! آدمها ذوقشان که کور میشود، دلایل نفس کشیدنشان را گم میکنند. آدمها ذوقشان که کور میشود، زنده میمانند، اما دیگر زندگی نمیکنند...خانومِ طوفان ..
-
یه مدل خوابیدن داریم به نام "غمخواب"
یعنی همهش میخوابی تا از ناراحتی و استرس فرار کنی..
امیدوارم هرگز بهش مبتلا نشید.. -
پشت كاجستان، برف.
برف، یك دسته كلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و كمی میل به خواب.
شاخ پیچك و رسیدن، و حیاط.سهراب_سپهری
-
در زندگی لحظاتی پیش میآید که انسان نه کسی را دوست دارد و نه دلش میخواهد که کسی او را دوست داشته باشد. از همهچیز و همهکس حتی از وجود خود بیزار است. مثل اینکه تمام نیروها و رشتههای زندگی را از او بریدهاند، نه میل به کار کردن دارد و نه اشتهای خوردن. دلش میخواهد خاموش و تنها در گوشهای بنشیند و به نقطهی ثابتی خیره شود، یا اینکه صورت اشکآلود خود را در متکا فرو برد و به هیچچیز، حتی غصهاش، نیندیشد.
-
مولا میگه:
در اگر بر تو ببند، مرو صبر کن آنجا
ز پس صبر تو را به سر صدر نشاند
وگر بر تو ببند همه ره ها و گذر ها
ره پنهان بنماید، که کس آن راه نداند. -
چقدر دنیا هیچ است و
ما برای هیچ؛
چه ها که نکردیم -
-
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکنگفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم.. بشنو و باور مکن -
زِ عشقت بند بندِ
این دل "دیوانه"می لرزدخرابم می کنی اما
خرابی با تو می ارزد... -
شکستن دل به شکستن
استخوان دنده می ماند
از بیرون همه چیز روبه راه است
اما هر نفسی که میکشی
دردیست که میکشی... -
از جنگ های بسیاری نجات یافتم
اما در نهایت آهنگی مرا کشت... -
این پست پاک شده!
-
بغضی که مانده در دل من وا نمیشود
حتی برای گریه مهیا نمیشود
بعد از تو جز صراحت این درد آشنا
چیزی نصیب این من تنها نمیشود -
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
آنچه در خواب نرفت چشم منو یاد تو بود -
روزی میرسه که به مشکلات امروزت میخندی و از پنجره تیمارستان به تماشای آسمان زیبا مینشینی.