هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
پارسآ گفت به خاطراتت و لحظه هایی که با اون ثبت شده فکر نکن
ولی مگه میشه فکر نکرد؟ -
سال ۴۰۱ بازنشست میشه
یک هفته بعد از بازنشستگی میره آزمایش چکاپ میده و میفهمن سرطان داره..
دو سال تحت درمان بوده و امروز به خاک سپرده شد -
بعد از این بیخیال میشی و میری سرکلاس دکتر عظیمی و وسط مباحث تایرستور ها یهو یکی فیلم لحظه اعدام علی سلامت رو برات میفرسته
-
عجیبه
-
فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد- حافظ
-
کوییز شیمی خوبی دادم

خدایاشکرت -
-
اگه تو هم بودی بهتر می شد
-
این احساس تنهایی رو تو اون جمع نداشتم
-
ولی خب بیا فرض کنیم تو اتفاقات اخیری حکمتی بوده که شاید بعدا متوجهش بشم:)
هومممم؟ -
جدا از این دل نگرونی و اضطراب و حتی دل تنگی
همین که تو جواب حالت چطوری می تونم بگم "خوبم" جای شکر داره و یه لبخند ریزی میاره رو صورتم -
معیار و منظورم از "حال خوب" تو این مدت خیلی تغییر کرده
-
یه سری از احساسات رو به عنوان بخشی از خودم و زندگیم پذیرفتم و دارم یاد می گیرم چطور باید باهاشون برخورد کنم
و می دونم که همه چیز "می گذره" چه خوشی و چه غم
من فقط دارم سعی می کنم خوب بگذرونم -
و من خوبم
حالم خوبم دیلک عزیزم -
پارسآ گفت به خاطراتت و لحظه هایی که با اون ثبت شده فکر نکن
ولی مگه میشه فکر نکرد؟zeinab dehghani معلومه که نمیشه...
آخرش یهچیز کوچیک یا یه موضوع کاملا بیربط یادآورش میشه و قلبتو مچاله میکنه...
و احتمالا کاملا ناباورانه هر بار آدم از خودش میپرسه که "آخه یعنی چی که نیست؟!"...:( -
نهاده ام سر تسلیم زیر شمشیرت
ببار بر سرم ای عشق، هر چه می خواهیشب بخیر تودلی

شعردانه



