|
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
انقدر امشب چای خوردم. تو عمرم فکر کنم این همه نخوردم در یک تایم چند ساعت پشت سر هم
این هم اتاق بد جور چای خورمون کرد
البته خیلی نمی خوردم ولی شب دیگه 4 تا
واقعا زیاده برای منی که چند روز یک بار می خوردم
-
ولی یه چیزی بگم احتمال۷۰ درصد همه میخندن
اونم این که با لحن خودشون فامیل یکیاز پسرا رو بگم(یه ترم کلا گیر داده بودن بهشون و هنوزم هممون یادمونه و دوستاش مسخره میکنن)
ولی قطعا این کار رو نمیکنم
نمیتونم
حتی اگهههه بتونمم ممکنه نخندن و اوردوز کنن که یهویی برای اولین بار دارم شوخی میکنم
و بی مزه جلوه کنم
سر به سر همون استاد بذارم احتمال ۹۹ درصد ضایع نمیشم -
چیزی به ذهنتون رسید بگید
تلاشمو میکنم که خجالتمو بذارم کنار و اجراییش کنم
-
-
-
استاد: همه رو گفتید ولی یه شغل خاص رو نگفتید که خیلی در معرض این بیماری ان
ما: دامپزشک؟
استاد: نه
بچه ها: فلان وفلان؟
استاد: نه
خانه داری دیگه!
بچه ها: استااادد خانه داری که شغل نیست!!
استاد:
شغل نیست؟!!!!
خیلیم سخته!! شما همینو به ماماناتون بگید اگه دیگه تو خونه راهتون دادن
یه "بچه پروها"ی خاصی تو لحنشون بود
پن: بچه ها منظورشون چیز دیگه ای بود
و استادم یه چی دیگه ولی حق گفتن -
-
دوربین مخفی اتاقمونو که گفتم؟
فک میکنه همه عاشق اون دوتا هم کلاسیشن
من تو اتاق اصلا راجع به این دونفر حرف نمیزنم(درحالی که به خاطر ماجرای کانون گاهی واقعا مجبوریم!!!!)
ولی خب سعی میکنم تا وقتی هست هیچی نگم
و متاسفانه همچنان این فکر رو داره(راجع به بقیهی بچه های اتاقمون!من خیلی هیچینمیگم(کلا زیاد چیزینمیگم ولی با وجودش دیگه اصلا راجع به این مسئله حرف نمیزنممگر از زبونم در بره که بیام ماجراهایگروه رو تو اتاق و تو جمع بگم))
ولی حرکتش خیلی زشته...!
