هرچی تودلته بریز بیرون۶

[jahad.20]

Gharibe Gomnam هیچ نتیجه ای
چون ما شرایط اون مادر رو نمیدونیم
ببینیددمنظورم از اینکه بیهوشی چیز خاصی نیست این نبود که حالا مادر میاد بیهوشم بشه
ممکنه خیلی اتفاقا حین عمل براش بیوفته
اما یه بیهوشی خوب اگه داشته باشه عوارضشم چند وقت بعد از بین میره
و من اصلا منکر اینم نیستم که مادر راحت میاد زایمان میکنه
نه اصلا تو سزارین هفت لایه شکم باز میشه
بعد بیهوشی تهوع و استفراغ و سردرد داره
من کلا فقط هدفم این بود بگم همه بیهوش نمیشن
شرایط مادر و نوزاد خیلی مهمه
و اصولا بیهوشی و کلا پزشکی یه علم در لحظه تصمیم گرفتنه
و به قانون ها و حتی چیزهایی که در خود کتب نوشته شدن پایبند نیست و همه چی تجربی اتفاق میوفته

[Gharibe Gomnam]

@jahad-20
درد بعداز بیهوشی کامل خیلی بده
من روزی که رفتم ملاقات مادرم حدود دوساعت بعد بیهوشی داد میزد یعنی بعد ته بخش هم صدای جیغ بچه ها میومد این وسطم صدای درد کشیدن مادرا
من یه لحظه هنگ کردم
ولی مثلا ملاقات چندنفر دیگه هم رفتم اونا رو بی حس کرده بودن درد داشتن ولی خب خیلی کمتر بود

[jahad.20]

Gharibe Gomnam حتی درد بعد عمل هم بستگی به شرایط مادر داره

[Gharibe Gomnam]

پسرداییمم تازه به دنیا اومد مادرش قند بارداری داشت اونم خیلی بده واقعا
حالا من چرا از این بحث بارداری نمیکشم بیرون؟

[jahad.20]

صدا زنگ ساعتم رو طبعیت بود
و مامانم اومد بالا سرم ساعت چهار صبح
که خدایا تو خونه کی داره سوت میزنه
اخه صدای سوت یک پرنده که نمیدونم چیه ؟://

[Hako]

Gharibe Gomnam @jahad-20
نتیجه اخلاقی از بحث بیتون:همه چی به همه چی بستگی داره

[Hako]

من میترسم

[jahad.20]

Hako اخه واقعا همه چی بستگی به شرایط داره و نمیشه برای همه یه نسخه رو پیچید

[Hako]

@jahad-20
بله بله

[Hako]

اقا دزده منو ندزد

[مِهردُخت]

توکل به خدا....

[مِهردُخت]

۱:۳۰

[Hako]

تو وبلاگم در مورد یه نفر نوشته بودم (بد گفته بودم)
الان دیدم دختره کامنت گذاشتته

[زهرا بنده خدا 2]

MSina
چه جالب!
خیلی ممنونم لطف کردین
موردی که نداره
فقط اگه تونستید فردا از استادتون هم بپرسید چون جوابش رو برا یه کاری نیاز داشتم...
خیلی لطف میکنید

[زهرا بنده خدا 2]

از اینکه یکی یهو از خواب بیدار شه و تو خواب باهام حرف بزنه میترسم
بعد هم اتاقیم اینجوریه
سکته کردم

[زهرا بنده خدا 2]

اومدم جورابامو بذارم تو کیفم
در آنِ واحد بیدار شد یه چی گفت و از تخت اومد پایین وایساد
و من در رفتم سمت تخت زهرا۲
زهرا۲ هم با صدای حرف زدنش بیدار شد
زهرا۲: چی شده؟!
من:خوابه، میترسم
زهرا۲: نچ(عَه!بگیرید بخوابید!چه گیری کردم نمیذارید منم بخوابم)
و خوابید
و در همین لحظه هم اتاقیم پتو رو پیچید دورش و اومد سمت ما
میخواستم از اتاق برم بیرون ولی نشد(آخه احساس میکنم در حال توهمن و الان خفه‌ام میکنن)
اون: چیکار کنم؟
من: خوابی بخواب
اون: خوابم نیست میخوام یه کاری کنم
من: ساعت یکه بابا بگیر بخواب
اون: یعنی واقعا بخوابم؟
من:آره
اون: نچ...باشه‍️(رفت بخوابه)
زهرا۲ خدا لعنتت نکنه که خوابیدی و محلم ندادی🦙

[زهرا بنده خدا 2]

۸صبح کلاس دارم
تا عصر
بعد بیام استراحت کنم ساعت ۵شده
دوشنبه ام امتحان دارم باید بشینم بخونم
حافظه‌ام روزانه پاکسازی میشه

[زهرا بنده خدا 2]

شماره‌ی استاد بیوشیمیمون به دستم رسیده
بچه ها شماره‌ی اساتید رو فرستادن گفتن برا هیئت دعوتشون کنم
(اساتیدی که شهر خودشون جای دیگه است ولی به خاطر کارشون اینجا زندگی میکنن رو دعوت میکنیم)
احتمالِ اومدن این استادمون ۱درصده
ولی خب مسئولیت دعوت اساتید با منه
یکی ۳شنبه یادم بیاره پیام بدم بهشون با تشکر

[زهرا بنده خدا 2]

ولی دعوت حضوری بود بهتر بود
پیامکی سمه

[زهرا بنده خدا 2]

واقعا قصد خواب ندارم؟