هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
4 تا ترسیم تکلیف امروز هندسه بود که باید تحویل معلم میدادیم..
و همه بچه ها دادن من براشون رسم کردم چون خودشون نمیتونستن در بیارن
کل 1ساعت و نیم داشتم 30 تا ترسیم میکردم اونم نه یدونه 4 تااااا
بعد واقعانم زمان بر بود میدونی
بعد من زنگ اخر که امتحان داشتم از هندسه همه وسایلاشونو جمع کردن که برن(تموم کردن)من تو یه سوال گیر افتاده بودم از هرکی پرسیدم جوابمو نداد..
بی شرفا من که همیشه بهتون میرسونم
من که همیشه درس و بهتون توضیح میدم
من که وقتی گشنه تون بود همیشه با اینکه خودم چیزی نداشتم براتون خوراکی دادم
من که امروز براتون ترسیمات و کردم میتونسین صفر بگیرین ..
من که همیشه فداکاری کردم براتون(خودشون خوب میدونن)
نه اینکه بخام براتون منت بزارم نه ابدا..بلکه متاسفم برای خودم و مهربونی که این چند سال داشتم نسبت بهتون ببخشید ولی دیگه خودتون این کارو کردین من استعفا میدم از هرگونه دادن تقلب تدریس کردن و انجام تکالیفتون انگار وظیفه منه..انگار من باید جورتونو بکشم بسه خب؟لیاقت نداشتین -
اگه دیگه از این به بعد جزوه هامو براتون بفرستم
اگه دیگه تقلب برسونم
اگه دیگه بهتون مبحثو توضیح بدم
اگه دیگه شریک بشم همه چی رو باهاتون
اگه از حق خودم بگذرم به خاطرتون
اگه تکالیفتونو حل کردم
اگه دیگه براتون ارائه زبان نوشتم
.
.
.
.
.
.
.
. -
نمیدونم این مشکلی که الان دارم بخاطر کنکوره به خاطر چه کوفتیه
من قبلا اینهمه وسواس نداشتم
الان به حدی رسیدم که میخوام یه کتاب غیردرسی بخونم میترسم یادم بره کتابو یا...
مبخوام به مغزم اعتماد کنم نمیتونم
چه خاکی به سرم بریزم نمیدونم -
Succinate
و برعکس من اونیم که با بچهی بقیه نوهها بازی میکنه
نمیدونم چرا ولی تو فامیل هر دو طرف، بقیه نوهها یا از من خیلی بزرگترن یا خیلی کوچیکترنحالا میخندم ولی خیلی بده🫠
اوه اوه شانس آوردی
اولا اصلا نمیذاشتن ما ببریم رو ۱۰۰...تهش با ۴۰ کار میکردیم
ترم ۳ یا ۴ بود فک کنم بالاخره نمیدونم چی شد چی میخواستیم ببینیم خودشون گذاشتن رو ۱۰۰ اندازه کردن گفتن ببینین
اونی که من شکستم لام بافت شناسی بود...میخواستن ازم ۲۰۰ بگیرن
️ولی خب فک کنم فراموش کردن...منم دیگه چیزی نگفتم
بذا یه شبی که دعوا تو گروه کلاس داشتیم میخواستم یه چیز جدید بگم، میام میپرسمMSina در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
و برعکس من اونیم که با بچهی بقیه نوهها بازی میکنه
نمیدونم چرا ولی تو فامیل هر دو طرف، بقیه نوهها یا از من خیلی بزرگترن یا خیلی کوچیکترنحالا میخندم ولی خیلی بده🫠
اوه اوه شانس آوردی
اولا اصلا نمیذاشتن ما ببریم رو ۱۰۰...تهش با ۴۰ کار میکردیم
ترم ۳ یا ۴ بود فک کنم بالاخره نمیدونم چی شد چی میخواستیم ببینیم خودشون گذاشتن رو ۱۰۰ اندازه کردن گفتن ببینین
اونی که من شکستم لام بافت شناسی بود...میخواستن ازم ۲۰۰ بگیرن
️ولی خب فک کنم فراموش کردن...منم دیگه چیزی نگفتم
بذا یه شبی که دعوا تو گروه کلاس داشتیم میخواستم یه چیز جدید بگم، میام میپرسمنه داش ما بزرگیم
اینجوری که نگاه کن درس میخونه یاد بگیر
واس من نزدیک ترینش کلاس هفتمه... ولی خب میتونی حرف بزنی تنها نباشی تو مهمونی
آجی کوچیکه دیگه
آره دقیقا چون روغن ایمرسیون می ریزن بعد تو میکروب بود... ولی استادمون یه جور محرمانه کرد انگار مثلا طلا میخواست استخراج کنه
اصلاااااااااا به روی خودت نیار
نه نه آخه فحش نیستا
فقط میگیم طرف فلان چیزه...یا لباسش فلان چیزه... یعنی مزخرف و چرته
تو اون معنی لغت به لغتش من ندیدم استفاده شه
ولی بقیه چیزایی که بردم آره تو دعوا خوبه -
4 تا ترسیم تکلیف امروز هندسه بود که باید تحویل معلم میدادیم..
و همه بچه ها دادن من براشون رسم کردم چون خودشون نمیتونستن در بیارن
کل 1ساعت و نیم داشتم 30 تا ترسیم میکردم اونم نه یدونه 4 تااااا
بعد واقعانم زمان بر بود میدونی
بعد من زنگ اخر که امتحان داشتم از هندسه همه وسایلاشونو جمع کردن که برن(تموم کردن)من تو یه سوال گیر افتاده بودم از هرکی پرسیدم جوابمو نداد..
بی شرفا من که همیشه بهتون میرسونم
من که همیشه درس و بهتون توضیح میدم
من که وقتی گشنه تون بود همیشه با اینکه خودم چیزی نداشتم براتون خوراکی دادم
من که امروز براتون ترسیمات و کردم میتونسین صفر بگیرین ..
من که همیشه فداکاری کردم براتون(خودشون خوب میدونن)
نه اینکه بخام براتون منت بزارم نه ابدا..بلکه متاسفم برای خودم و مهربونی که این چند سال داشتم نسبت بهتون ببخشید ولی دیگه خودتون این کارو کردین من استعفا میدم از هرگونه دادن تقلب تدریس کردن و انجام تکالیفتون انگار وظیفه منه..انگار من باید جورتونو بکشم بسه خب؟لیاقت نداشتینHako ببخشید رو پیامت ریپ میزنم ولی منو دوستمم تو امتحانا اولا اینطوری بودیم (سال دهم و اولای یازدهم) یه همه میرسوندیم و هیچکی بهمون نمی رسوند و بعضیارو هم اصلا نمیگرفتیم ازشون چون وضعشون خیلی خراب بود .برا همون دوتاییمون تصمیم گرفتیم تو امتحانای نوبت هرکی خواست نرسونیم اگه رسوندیم غلط برسونیم و جواب داد....
اکثرشون امتحانای نوبتاشونو کم شدن ...برا همون موقع امتحان نهایی که کنار هم بودیم خیال خودمون راحت بود که هیچکی ازمون نمیگیره .چون به نظر من تقلب یه چیز دوطرفست و فوقش یه سوال دو سوال طرف میمود کل برگه رو میداد میگفت بنویسخب داداش تو برو بخون جایی گیر کردی چشم ولی تو بری اللی تلری من جون بکنم بعدش تو با من برابر؟
-
خدای من
چرا هرکی رد می شه دارع تر میزنه تو اعصاب من -
Anzw 18 سلام آیناز
دارم میگذرونم.تو چطوری؟ -
هم اتاقیم زل زده تو چشای بچه ها
گفته فلانی گفته چادریا فلانن
و از وقتی که شنیدم نمیتونم تو چشاش نگاه کنم...
نمیتونم!
هرلحظه اون حرفش تو مغزم پلی میشه...
اگه راست بود میپذیرم!
ولی اینقد بیشعور باشی که وقتی تو اتاق ۳نفر چادریه بیای اینو بگی...
و دروغ ترین حرف ممکن باشه...
میگه بیا موهامو بباف
میبافم
ولی نمیتونم نگاش کنم( : -
امشب اصلا حالم خوب نیست...
-
MSina در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
و برعکس من اونیم که با بچهی بقیه نوهها بازی میکنه
نمیدونم چرا ولی تو فامیل هر دو طرف، بقیه نوهها یا از من خیلی بزرگترن یا خیلی کوچیکترنحالا میخندم ولی خیلی بده🫠
اوه اوه شانس آوردی
اولا اصلا نمیذاشتن ما ببریم رو ۱۰۰...تهش با ۴۰ کار میکردیم
ترم ۳ یا ۴ بود فک کنم بالاخره نمیدونم چی شد چی میخواستیم ببینیم خودشون گذاشتن رو ۱۰۰ اندازه کردن گفتن ببینین
اونی که من شکستم لام بافت شناسی بود...میخواستن ازم ۲۰۰ بگیرن
️ولی خب فک کنم فراموش کردن...منم دیگه چیزی نگفتم
بذا یه شبی که دعوا تو گروه کلاس داشتیم میخواستم یه چیز جدید بگم، میام میپرسمنه داش ما بزرگیم
اینجوری که نگاه کن درس میخونه یاد بگیر
واس من نزدیک ترینش کلاس هفتمه... ولی خب میتونی حرف بزنی تنها نباشی تو مهمونی
آجی کوچیکه دیگه
آره دقیقا چون روغن ایمرسیون می ریزن بعد تو میکروب بود... ولی استادمون یه جور محرمانه کرد انگار مثلا طلا میخواست استخراج کنه
اصلاااااااااا به روی خودت نیار
نه نه آخه فحش نیستا
فقط میگیم طرف فلان چیزه...یا لباسش فلان چیزه... یعنی مزخرف و چرته
تو اون معنی لغت به لغتش من ندیدم استفاده شه
ولی بقیه چیزایی که بردم آره تو دعوا خوبهSuccinate
برا منم اینجوریه...میگن یادبگیرین درس میخونه🫠🫠من نخوام الگوی درس خوندن بچههاتون باشم باید چیکار کنمیجوری مثال میزنن انگار خیییلی داره خوش میگذره بهم
نه من نمیتونم حرف بزنم...اونایی که خیلی بزرگن شاید ۶-۷ سال یا بیشتر اصلا یه سری افکار و دغدغههایی دارن که در ذهن من نمیگنجهاونای دیگم که کوچیکن هم سن داداشم یا کمتر، اونام خیلی سمن ترجیح میدم نزدیک نشم🫠
یه کنار میشینم کتاب میخونم
چیکار میکرد مگه؟آره آره یادم اومد میگفتن برا ۱۰۰ باید روغن بریزیم و برا همین نمیتونین الان ببینین...هرچند بعضیامون همونجوری نگاه کردن گذاشتن رو ۱۰۰
ابدا حرفشم نمیزنم...
مثلا جزوهش، چیز خیاریه...
پس حتما اونها رو میام یاد بگیرمدعوای قبلی خوب بمباران کردیم ولی اگه دوباره دیدیم دارن یه حرکتی میزنن، خیال دارم که چیزای جدید امتحان کنیم
-
داشتم تو اینترنت یه سرچی میزدم، که یه فروم دیدم که بشدت شبیه اینجاست
-
هم اتاقیم زل زده تو چشای بچه ها
گفته فلانی گفته چادریا فلانن
و از وقتی که شنیدم نمیتونم تو چشاش نگاه کنم...
نمیتونم!
هرلحظه اون حرفش تو مغزم پلی میشه...
اگه راست بود میپذیرم!
ولی اینقد بیشعور باشی که وقتی تو اتاق ۳نفر چادریه بیای اینو بگی...
و دروغ ترین حرف ممکن باشه...
میگه بیا موهامو بباف
میبافم
ولی نمیتونم نگاش کنم( :ان الله مع صابرین
-
مرگ، مادر مهربانی است که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده، نوازش میکند و می خواباند.