هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱۴:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱۴:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱۴:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
احساس تنهایی کردم واقعا
یعنی شاید بقیه دوست صمیمی ها هم اینطورین
ولی من دیدم که دوستام ، دوستای صمیمی دارن
یعنی کسایی که من صمیمی میدونم من شاید صمیمی اشون نباشم
دوست تو دنیای واقعی ام دیگه ندارم و خب دوستای مجازی ام که اینطور
عمیقا احساس تنهایی میکنم از یک جهاتی..
ولی بازم خداروشکر -
وضعیت اگه هزار برابر از این سخت تر هم بشه بهش فکر نمیکنم
من مسیح نیستم و بار ها خودمو از روی صلیب زنده میکنم
وقتی داشتن شناسناممو میگرفتن چند تا فرشته دورم بود
اما هر روز گذشت سیاه تر شد و بهشت دورم سوخت -
چوب های توو لجن کشتی ما بود
خونه منو رو دریا ساختن
بدون انتخاب تووی سرما باختم
اما از همینا فردا ساختم و
زندگیمو ندادم به چند تا راهزن
نمیخواستم توو دریا وایستم
اما تصمیم گرفتم دریا باشم
حالا ساخته میشن ابرها با من
من میتونم هر جا باشم -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱۴:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آیا تمایل دارین عضو کانال دیلی تلگرام من بشین؟
-
هویججج ولی بهت پیشنهاد میکنم هر طور شده کسادیا ی مکزیکی رو امتحان کنی با دستپخت خودت!
طرز تهیش گفته پنیر پیتزا ولی من خودم وقتی درست کردم چون پنیر پیتزا نبود پنیر پارمزان استفاده کردم فوق العادش کرد.... -
این واقعا یک مرگ تدریجیه