هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دل غمدیدهٔ ما در جهان غمخوار هم دارد
برای راز دل ، دل محرم اسرار هم داردسخن بسیار دارد دل ز جور روزگار اما
اگر گوید سخن داند ضرر بسیار هم داردنمیگویم به غیر حق به عالم گرچه میدانم
که گوش از بهر بشنیدن در و دیوار هم داردسر سبزم زبان سرخ آخر میدهد بر باد
چرا چون حرف حق گفتن طناب دار هم داردهنوز ای مدعی اندر فراز دار در عالم
علی در مکتب خود میثم تمار هم داردبه جای نوش دائم میزنی نیش و نمیدانی
که این راه و روش را عقرب جرار هم داردمکن ظلم و ستم، ظالم بترس از آه مظلومان
که صبح روشن هر فرد، شام تار هم داردبه گرد هیچ بهر هیچ در عالم مپیچ ای هیچ
که این پیچیدگی را در طبیعت مار هم داردغنی حق ضعیفان را به غارت میبرد اما
نمیداند جهان، یک خالق جبار هم داردبترس از آتش قهر خدا کز بهر ما ایزد
اگر دارد بهشت و آب کوثر نار هم داردگنه کارم من ژولیده یارب خود تو میدانی
که گل با آنهمه حسن و لطافت خار هم دارد -
دل غمدیدهٔ ما در جهان غمخوار هم دارد
برای راز دل ، دل محرم اسرار هم داردسخن بسیار دارد دل ز جور روزگار اما
اگر گوید سخن داند ضرر بسیار هم داردنمیگویم به غیر حق به عالم گرچه میدانم
که گوش از بهر بشنیدن در و دیوار هم داردسر سبزم زبان سرخ آخر میدهد بر باد
چرا چون حرف حق گفتن طناب دار هم داردهنوز ای مدعی اندر فراز دار در عالم
علی در مکتب خود میثم تمار هم داردبه جای نوش دائم میزنی نیش و نمیدانی
که این راه و روش را عقرب جرار هم داردمکن ظلم و ستم، ظالم بترس از آه مظلومان
که صبح روشن هر فرد، شام تار هم داردبه گرد هیچ بهر هیچ در عالم مپیچ ای هیچ
که این پیچیدگی را در طبیعت مار هم داردغنی حق ضعیفان را به غارت میبرد اما
نمیداند جهان، یک خالق جبار هم داردبترس از آتش قهر خدا کز بهر ما ایزد
اگر دارد بهشت و آب کوثر نار هم داردگنه کارم من ژولیده یارب خود تو میدانی
که گل با آنهمه حسن و لطافت خار هم دارد -
مثلا دیروز برای اولین بار پسر عمومو دیدم
۴۰ روزشه 🤌🥺 کلش انقد بود
با چشمای سیاهش بهم زل میزد
انگشت پاهاششش
بعد کنکور میرم بخورمشون -
زهرا بنده خدا 2
کار عالم که به تقدیر قضا خواهد شد
می روم آنچه خدا خواست همان خواهد شد ...@Alireza-Bagheri-0
چقدر قشنگ.... -
@Alireza-Bagheri-0
چقدر قشنگ....زهرا بنده خدا 2 قشنگ ، سپردن کار ها و توکل به خداست در روز های سخت
باغبان گر پنجروزی صحبتِ گل بایدش
بر جفایِ خارِ هجران صبرِ بلبل بایدش
ای دل اندر بندِ زلفش از پریشانی مَنال
مرغِ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رندِ عالمسوز را با مصلحتبینی چهکار
کار مُلک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
-
درمیان طوفان
هم پیمان با قایقرانها
گذشته از جان باید بگذشت از طوفانها
به نیمهشب ها
دارم با یارم پیمانها
که برفروزم اتشها
در کوهستانها -
بی اعصاب ترین.
-
به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم
به امید روی تو آمدم که مگر ز تو کامروا شومنه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کامروا شدم
نه چنان دچار بلا شدم که دگر بفکر دوا شومهمه روزه روزی من غمست همهٔ شبم شب ماتمست
نه چنان کمند تو محکم است که امید آنکه رها شومنه مرا بخویش دهی رهی نه ز خویشتن دهی آگهی
نه دلالتی و نه همرهی متحیرم بکجا شومنه ز سفرۀ تو نواله ای نه ز غمزۀ تو حواله ای
نه مرا بدرد پیاله ای کرمی که ز اهل صفا شومنه تراست لطف و عنایتی نه مراست قوت و طاقتی
بکدام شوری و حالتی من بینوا به نوا شومنه بدلنوازیم آمدی نه بسرفرازیم آمدی
نه بنغمه سازیم آمدی که ز شوق بی سر و پا شومنه به حال مفتقرت نظر که زند به سوی تو بال و پر
نه به سرپرستی او گذر که به زیر ظل هما شوم