هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@د-ژ-م در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
0-0ftm در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
#جمعی از تحلیلگران و منتقدین
که درساشون مونده.دیقن 103 تستم مونده ولی از تحلیل لحظه ب لحظه نقی دس نمیکشم
گیس بریده (نمدانم اندازه رحمت داری یا نه)برو سر درست
نقی دیگه چیزی برا وا شدن نداره تحلیل کنیم
0-0ftm
متاسفانه بیشتر از 5 برابر رحمت گیس دارم
ارهه دیگه من رفتم -
0-0ftm
متاسفانه بیشتر از 5 برابر رحمت گیس دارم
ارهه دیگه من رفتم -
0-0ftm
چاکر شما خانم دکتر -
0-0ftm
چاکر شما خانم دکتر -
حسی که به امتحان نهاییا دارم عین حس هما وقتی خرس رو دید
بای بای -
خواب دیدم دو روز پیش
سر جلسه کنکورم
دقیقا لباس و جای پارسالم بود
بعد داشتن با سیگنال یاب میومد سر بچه ها برا گوشی اینا
من وسط دفترچه ریاضی دیدم عههه من گوشیم تو جیبمه، حواسم نبوده آوردم تو
عجب خواب مسخره ای بود
انقد استرس گرفتم از خواب پریدم -
وای من چرا نمیرم
ی سوال دیگم دارم
خرسه اصن وجود نداشت یا خرس واقعی بود؟ -
وای من چرا نمیرم
ی سوال دیگم دارم
خرسه اصن وجود نداشت یا خرس واقعی بود؟ -
-
پایتخت امشب عالی بود
-
خوابم نمیبره
️
-
بلوی زمان کنکور تا درسش تموم نشده بود نمیخوابید
خودشو میکشت ولی برنامشو تموم میکرد
حتا اگه از خواب میمرد
بلوی بعد کنکور تا یکم خستس و خوابش میاد میخوابه=)))))
میگه گوربابای درس فردام وقت هست=)))))Blue28 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
بلوی زمان کنکور تا درسش تموم نشده بود نمیخوابید
خودشو میکشت ولی برنامشو تموم میکرد
حتا اگه از خواب میمرد
بلوی بعد کنکور تا یکم خستس و خوابش میاد میخوابه=)))))
میگه گوربابای درس فردام وقت هست=)))))بعله شب بخیر
-
بابونــــه
عهههه من ندیدم امشبAnzw 18 فردا تکرارشو ببین حتمااا
-
خواب دیدم دو روز پیش
سر جلسه کنکورم
دقیقا لباس و جای پارسالم بود
بعد داشتن با سیگنال یاب میومد سر بچه ها برا گوشی اینا
من وسط دفترچه ریاضی دیدم عههه من گوشیم تو جیبمه، حواسم نبوده آوردم تو
عجب خواب مسخره ای بود
انقد استرس گرفتم از خواب پریدمAqua
خوش به حالت که خوابات مرتبطت با وضعیتن...من چند شب پیش می دیدم رفته بودیم تبریز طرفای آبرسان یه پاساژ بودیم من داشتم رو نرده پله ها بازی می کردم سر می خوردم در همون زمان دخترعمه مامانم طبقه بالا یه همایش نمی دونم چی چی بین المللی شرکت کرده بود کیفشو داده بود من نگه دارم بعدددد اومدم پایین شهاب عباسی رو دیدم که سرم عصبانی شد تذکر داد شلوغ نکنم بعد رفت مغازه ساز فروشیش که جلوی همون پاساژ بزرگ بود منم پشت سرش رفتم ویولون بخرم همونجا ازش پرسیدم خانم فیاض(از آشناها) اینا همایشو شرکت نکردن دوست داشتم ببینمشون؟ بعد اونم زنگ زد خانم فیاض هماهنگ کنه منو ببینه ولی گفتن عصر می رن و منم اصلا نمی تونستم بمونم چون باید بر می گشتیم شهرمون از مغازه اومدم بیرون سر خیابون وایستادم از تابلوی مخصوص تاکسی بگیرم و بابام اینا هم یه چیزایی راجع به اینکه قراره برن یادگار گفتن ولی من نفهمیدم و خب آره داشتم می گفتم همینکه اومدم از تابلوئه عکس بگیرم که تاکسی بگیرم یه موتوری اومد گوشیمو زد و ما خانوادگی مجبور شدیم پیاده اونم از راه بیابون برگردیم شهرمون چون من گوشی نداشتم. سر راهم یه جا بود داشتن نذری می دادن رفتیم شربت خوردیم.
-
Anzw 18 فردا تکرارشو ببین حتمااا