هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
یادش بخیر...
چقد برنامه ریزی کردم که جشنِ عقدشو برم...
عروسیشو...
و هیچ کدوم نشد...
عقدشون که کرمان نبودم که برم...
عروسیم باز افتاد تو امتحانای من و اینکه کسی نبود ببرتم...
و اینگونه شد که ما تمام عمر خود را با درس و علم دانش سپری کردیم... -
Anzw 18
رفتم اخرش
-
چه قدر زود گذشت و من همیشه کسیم که وقت کم میارم یه بار نشد خلافش اتفاق بیفته.
-
گفته بوده که میدونی مامان؟
فک کنم زهراخانم اصلا منو دوست نداره و نمیخواد باهام ازدواج کنه...پن:
فک کنم خیلی خوب در نقشم فرورفته بودم که اینقد خوب از کار دراومده... -
گفته بوده که میدونی مامان؟
فک کنم زهراخانم اصلا منو دوست نداره و نمیخواد باهام ازدواج کنه...پن:
فک کنم خیلی خوب در نقشم فرورفته بودم که اینقد خوب از کار دراومده... -
Anzw 18
با خودش و اخلاقیاتش مشکلی نداشتم و خوشم اومده بود...
مسئله جای دیگه بود و چون میدونستم اون دلش میخواد(اما نمیدونستم چقد...)
و احتمال رسیدنمون به هم کمه
سعی کردم جوری رفتار کنم که بیشتر از این اذیت نشه... -
اما خب...آخرشم انگار اشکشو در آوردم...
-
و البته که اینو هنوز نمیتونم باور کنم...
-
Anzw 18
با خودش و اخلاقیاتش مشکلی نداشتم و خوشم اومده بود...
مسئله جای دیگه بود و چون میدونستم اون دلش میخواد(اما نمیدونستم چقد...)
و احتمال رسیدنمون به هم کمه
سعی کردم جوری رفتار کنم که بیشتر از این اذیت نشه... -
هرچند وقتی با خودم صحبت کرد حس کردم خیلی ناراحته
اما نه در حدی که بعدش زنگ بزنه به مامانم و...
و نه در حدی که...
بگذریم... -
زهرا بنده خدا 2
آها...
ایشالا که خیره
ایشالا که بهترین تصمیم رو می گیریAnzw 18
ان شاءالله...( :
ممنونم...♡ -
هرکاری میکنم جز اون کاری که باید بکنم
-
f.nalist
️
نه داداش اینجوری نیست -
-
Anzw 18
ان شاءالله...( :
ممنونم...♡ -
f.nalist
️
نه داداش اینجوری نیستزهرا بنده خدا 2 هعییی
-
نه واقعا خواستگار زیاد نبوده دوستان
️
اما خب بوده
همه چی طبیعی و نرماله بچه ها....