هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
و بعدش هیچراهی نبود
گفت بزن... -
زنگ زدم (حالا دوستی که بارها و بارها به من زنگزده بود و من هردفعه نشده بود جواب بدم....فک کنم آخرین بار دمِ کنکور پارسال حرف زدیم...)
یه سلام و احوالپرسی کرد و اومدگرم بگیره
گفتم اینا رو ول کن ببین چی میگم
حالا مغز و زبونم یاری نمیکرد که چی بگم...
دوستم گفت اینا رو بگو...
گفتم...
گفت نمیتونم برم...
چرا زنگ نمیزنید اورژانس؟
و تازه راه حل رو خدا نشون داد... -
تشکر کردم و سریع قطعش کردم
-
زنگ زدیم اورژانس
حالا نه آدرسی داریم
نه تلفنی
نه هیچی...
فقط میدونستیم خوابگاهِ فلان دانشگاهه... -
آقاههی مسئول اورژانس اعصاب درستی نداشت و البته حرف بدی نمیزد
میگفت یه آدرسی به منبدین تا منبفرستم
یه تلفنی بدین از خودش بپرسم
دوستمگریه اش گرفت و دیگه بنده خدا گفت باشه خواهرم آروم باشید من ۲دقیقه دیگه تماس میگیرم... -
آدرس رو دوستم زنگ زد به بدبختی از فامیل گرفت...
-
آدرس رو دوستم زنگ زد به بدبختی از فامیل گرفت...
زهرا بنده خدا 2
خب چیشد؟! -
حالا دوستم نمیخواست داداشش بفهمه که اون زنگ زده...
به آقاههی اورژانس میگفت نگید من گفتم
بنده خدا گفت خب اونجا برم بگم اومدم چیکار؟نه اسمی دادین نه تلفنی نه میگید کجاست!
دوستم اسمشو داد و دوباره با گریه گفت خب بفهمه من گفتم که دفعه بعد به منم هیچی نمیگه...
بنده خدا گفت خواهرم من که نمیرم
اینجا مرکزه
کسی دیگه میره
دوستم گفت هرکی وه میره بگید بهش..
بنده خدا گفت باشه خواهرم من میگم که بگن
اما ممکنه قبول نکنن
اونجا شرایطش خاصه هرکسی رو همینجوری که راه نمیدن
من به دوستم گفتم بگو رفتن با سرپرستی کسی هماهنگ کنن که انگار اون فهمیده ماجرا رو
به مسیول اورزانس گفت
اونمگفت باشه میگم که بچه ها رفتن بگن... -
حالا دوستم نمیخواست داداشش بفهمه که اون زنگ زده...
به آقاههی اورژانس میگفت نگید من گفتم
بنده خدا گفت خب اونجا برم بگم اومدم چیکار؟نه اسمی دادین نه تلفنی نه میگید کجاست!
دوستم اسمشو داد و دوباره با گریه گفت خب بفهمه من گفتم که دفعه بعد به منم هیچی نمیگه...
بنده خدا گفت خواهرم من که نمیرم
اینجا مرکزه
کسی دیگه میره
دوستم گفت هرکی وه میره بگید بهش..
بنده خدا گفت باشه خواهرم من میگم که بگن
اما ممکنه قبول نکنن
اونجا شرایطش خاصه هرکسی رو همینجوری که راه نمیدن
من به دوستم گفتم بگو رفتن با سرپرستی کسی هماهنگ کنن که انگار اون فهمیده ماجرا رو
به مسیول اورزانس گفت
اونمگفت باشه میگم که بچه ها رفتن بگن...زهرا بنده خدا 2
قابل درک نیس
طرف رگشو زده بعد این همه زنگ زدنو صلوات تازه زنگ زدین اورژانس که اونام خدا میدونه چن ساعت لفتش میدن
اگ خوابگاس چرا تنهاس؟
چرا میگین ادرس ندارین اگ خوابگاس؟ -
اورژانس رفت و حالا ما نه شماره اتاق داشتیم نه میدونستیم کجای اون خوابگاهه...
مسئوله می گفت اینجا خیلی بزرگه من به مسیولشون صرفا اسم رو گفتم و اونم باید بگرده تا پیداش کنیم... -
دیگه الان حال دوستم خوب نیست که بدونم دقیقا چی شد...
فقط گفت که پیداش کردن و حالش خوبه...زنده است...
و همین... -
دیگه الان حال دوستم خوب نیست که بدونم دقیقا چی شد...
فقط گفت که پیداش کردن و حالش خوبه...زنده است...
و همین...زهرا بنده خدا 2
خب نمیگه داداشش مشکلش چیه که این کارو کرده؟
چون احتمال زیاد بازم تکرار میکنه باید مشکلش حل بشه هر بار نجات پیدا نمیکنه -
زهرا بنده خدا 2
قابل درک نیس
طرف رگشو زده بعد این همه زنگ زدنو صلوات تازه زنگ زدین اورژانس که اونام خدا میدونه چن ساعت لفتش میدن
اگ خوابگاس چرا تنهاس؟
چرا میگین ادرس ندارین اگ خوابگاس؟@د-ژ-م
عکس دستشو یه لحظه دیدم...
احتمالا سطحی بوده که چیزیش نشده...(چندقسمتم بود...)
فقط دوستم گفت میگه سرگیجه دارم...
آدرس رو دوستم دقیق بلد نبود
این طبیعیه!
اون یه استان دیگه است...خیلی با اینجا فاصله داره...دوستم نرفته که بخواد بدونه...
بلد نبودن...
هم من و هم اورژانسیه تعجب کرده بودیم...
اما تلفن و هیچی نداشت... -
@د-ژ-م
عکس دستشو یه لحظه دیدم...
احتمالا سطحی بوده که چیزیش نشده...(چندقسمتم بود...)
فقط دوستم گفت میگه سرگیجه دارم...
آدرس رو دوستم دقیق بلد نبود
این طبیعیه!
اون یه استان دیگه است...خیلی با اینجا فاصله داره...دوستم نرفته که بخواد بدونه...
بلد نبودن...
هم من و هم اورژانسیه تعجب کرده بودیم...
اما تلفن و هیچی نداشت...زهرا بنده خدا 2
خدا کمکش کنه
آدم گاهی وقتا از همه چی میبُره و تحمل سخت میشه -
زهرا بنده خدا 2
خب نمیگه داداشش مشکلش چیه که این کارو کرده؟
چون احتمال زیاد بازم تکرار میکنه باید مشکلش حل بشه هر بار نجات پیدا نمیکنه@د-ژ-م
مشکلات خانوادگی زیاد دارن...
یعنی یه مسئله ای چندین ساله پیش اومده براشون که دوستمم تازه بعد ۷سال سرپا شده...
اما نمیدونم مشکل اون بچه فقط همون بوده یانه...
اما میدونم اون مسئله خیلی اذیتش میکنه..
یه کم از پیاماشون رو خوندم و چیزی که فهمیدم این بود که بابت اون موضوع داره زجر میکشه...اونقدری همه چی بد بود که منی که وقتی هنگ کنم نمیتونم گریه کنم اشکم در اومد...
بقیشو نمیدونم...
خدا کمکشون کنه...
براشون خیلی دعا کن.. -
زهرا بنده خدا 2
خدا کمکش کنه
آدم گاهی وقتا از همه چی میبُره و تحمل سخت میشه@د-ژ-م
اون بچه الان همینه... -
@د-ژ-م
مشکلات خانوادگی زیاد دارن...
یعنی یه مسئله ای چندین ساله پیش اومده براشون که دوستمم تازه بعد ۷سال سرپا شده...
اما نمیدونم مشکل اون بچه فقط همون بوده یانه...
اما میدونم اون مسئله خیلی اذیتش میکنه..
یه کم از پیاماشون رو خوندم و چیزی که فهمیدم این بود که بابت اون موضوع داره زجر میکشه...اونقدری همه چی بد بود که منی که وقتی هنگ کنم نمیتونم گریه کنم اشکم در اومد...
بقیشو نمیدونم...
خدا کمکشون کنه...
براشون خیلی دعا کن..زهرا بنده خدا 2
عاقبتمون بخیر باشه هیچکس از 5دیقه بعدشم باخبر نیست -
@د-ژ-م
اون بچه الان همینه...زهرا بنده خدا 2
خوب میشه انشالا -
به قول معروف،ترجیح میدم اون آدمی باشم که همه وقتی باهاش ارتباط میگیرن مراقب رفتارشون باشن ،نه اون آدمی که مهربونه و هیچ اهمیتی به ناراحتیش نمیدن!
دلیل نمیشه وقتی مهربونی آدما هر رفتاری دلشون خواست باهات بکنن!