هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
اما اگه خود خانم نتونه بپذیره
سخت تره... -
بگذریم...
دلیل جداییشون رو پرسیدم
و گفتم اگه دوست داری بگو
اگرم نه
اشکال نداره
راحت باش
گفت دلیلش من نبودم... -
اگه میدونستم چی شده و یه کم متوجه بودم و احتمال آدمشدن پسره رو میدادم
شاید بهش میگفتم...
که یه کم بیشتر فک کنه... -
حالا من و همکلاسیم
اصلا ارتباط خاصی با هم نداشتیم
اما میتونم باهاش در این مورد صحبت کنم... -
سختمه اما از طرفی هم اکی ام...
-
مثلا
بعد از کلاس...
بگم آقای فلانی میشه چند دقیقه وقت بذارید...
یه صحبتی باهاتون داشتم...
بعدم برم باهاش حرف بزنم...
حالا کجا
نمیدونم
اما یه جای خلوت
مثلا بذارم بچه ها برن بیرون بعد...
هم کلاسیمم که هم اتاقیه اون دختر خانمه
باهام بمونه... -
چی بگم؟...
بگم که
ببخشید من این حرفا رو میزنم
شاید به من هیچ ربطی نداشته باشه
که واقعاهم نداره...
اما...
خانم فلانی باهام صحبت کردن...
یه کم درد دل بوده...
من هنوزم هیچی از رابطهی شما نمیدونم
نه ایشون دوست داشتن بیشتر بگن نه من کنجکاوی کردم...
این حرفی هم که میزنم صرفا یه پیشنهاده...
که اگه راهی داره
سعی کنید با هم درستش کنید...
بازم میگم
من حتی دلیل پایان رابطه تون رو هم نمیدونم...
اما ایشون واقعا دوستون دارن...
و درسته دوست داشتن همه چی نیست
اما کسی که آدم رو واقعا دوست داشته باشه کم پیدا میشه...
ببخشید بابت دخالت من...
و اینکه
بازم میگم
من چیز زیادی نمیدونم...
عشق و دوست داشتن اصلا کافی نیست
شاید کار درست و منطقی ایکرده باشید
اما اگه راه داشت و داره
کاش یه تلاش مجددی برای درست کردنش میکردین...یه همچنین حرفایی...
درسته...
پسرای کلاسمون اونقدرا هم بچه نیستن...
از ترم اول تا الان کلی بزرگشدن...
فک میکنم بشه باهاش در این مورد حرف زد و مسخره نشد...
اما اون خانم گفت دیگه چیزی درست نمیشه...
هرچند میشد درستش کرد...
نمیدونم... -
اما اینکه اینقد عمیقا درکش میکردم برام سخت بود...
شب بخیر تودلی