هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
با چادر و گوشی که میدویدم
شبیه میگ میگ بودم -
صبح رژگونه پودریم افتاد شکست و موکت اتاقم کاملا یه تیکش به رنگ صورتی در اومد
سر کلاس صبح گوشیم از دستم محکم افتاد گلسش شکست
من فقط دارم سعی میکنم به اعصابم مسلط باشم
تازه صبح خط چشمم یکی در نمیومد -
منم دوشبه شام نخوردم
پریشب ساعت ۱شب دیدم خیلی گشنمه
برام عجیب بود
یادم اومد که شام نخوردم!
دیشبم ۳_۴تا لقمه با بچه ها غذا خوردم
دیگه کلا یادم رفت شام بخورم
-
دیشب درس نخوندم
به جاش تا۲ونیم داشتم به درد و دلاش گوش میدادم...
وسطش داشتم با خودم میگفتم که:
زهرا همکلاسیات دارن میخونن!تو برنامه داشتی که امروز اینو بخونی که بتونی یه کمم درسای دیگه رو بخونی! ولی همه اش داره به هم میریزه!
و حالشو که دیدم
تو دلم گفتم تو قبل از هرچیزی
انسانی...!
نشستم و با حوصله بهش گوش دادم...
گفت میخوام از ایران برم...(بهش نمیخورد اینقد اذیت باشه بابت زندگیش...)
گفت من عاشق اینجا بودم
ولی بعد از اون میگم فقط برم...
باهاش حرف زدم که این فکرا رو از تو سرش بیرون کنه...
اما حالش اونقدری بد بود که بخواد اینجوری از همه چی فرار کنه...
درکش میکردم...
کاملا درکش میکردم...
و دیگه ادامه ندادم...
بیشتر شنونده بودم...فقط گفتم کاش کاری ازم برمیومد...فقط میتونم برم بهش بگم آدم باشه...
گفت برو تو چشاش زل بزن بگو خیلی بیشعوری
️
گفت اولین کسی بوده که عاشقش شدم...
و واقعا دوسش داشتم...
نمیتونم فراموشش کنم...
گفتم برو پیش مشاور
گفت خیلی وقته دارم میرم...اما اونم تا یه جایی میتونه کمکم کنه...
گفت خواستگارامو و کسایی که پیشنهاد آشنایی میدن رو رد میکنم...
واقعا حرفی نداشتم که بزنم...
درکش میکردم...
اما...
فقط به این فک میکنم که
اگه قصد همکلاسیم بازی دادنشبوده خیلی بیشعوره...
هرچند بعیده... -
گفت بچه هاتون پشت سرم چیزی نگفتن؟
گفتم نه...
هرچتد گفته بودن...
مسخره میکردن و میگفتن دوتاشون عین همن...
و تهش گفتم
البته که قطعا حرفایی بوده..
بچه ها راجع به همه یه چیزی میگن
مهم نیست...
خندید...( : -
Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اتفاقا میخواستم بگم خیلی دوست دارم مباحث تکوین هم بخونم
هوووم...منم اتفاقا خیلی دوست دارم خیلی چیزا رو بخونم
ولی یه خب یه تفاوت کوچیکی بین دوست داشتن یه چیزی و واقعا انجام دادنش وجود داره...MSina در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اتفاقا میخواستم بگم خیلی دوست دارم مباحث تکوین هم بخونم
هوووم...منم اتفاقا خیلی دوست دارم خیلی چیزا رو بخونم
ولی یه خب یه تفاوت کوچیکی بین دوست داشتن یه چیزی و واقعا انجام دادنش وجود داره...چه تفاوتیییییی؟
میدونی دوست دارم بخونم اون اول اولش چی بوده
یکم ذهنم مریضه
مثلا دستگاه گلژی خود گلژی ها رو به وجود میاره
خود گلژی هم از غشا
خود از غشا بخاطر قرار گیری چربی ها تو محیط آبی
خب خود اون چربی های اولیه از کجا اومده
یا مثلا پروتئین و کلسترول از کجا می فهمن که کجا غشا باید برن
یا مثلا اگه آنزیمی تو اونجا غشا برده خود آنزیم چطور فهمیده
یا مثلا سر هر مولکولی یه توالی هست نشون میده کجا بره دیگه
چجوری بهش می فهمونهههه
اصلا این سوالا دیوونم میکنه -
اوم...
یه کم شخصیتش یه جوریه...
و یه بار که ناهارشو گرفته بودم و با ناهار هم اتاقیم آوردم خوابگاه
هم اتاقیم: ناهار فلانی ام گرفتی؟!
من: آره!
اون: نمیگرفتی!
دوست داشتم بگم به تو چه...!
.
اخلاقیاتش رو میدونم
مثلا بهش سلام میکنی روشو میکنه اون طرف
یا یه جوری نگات میکنه
اما همه اش شوخیه
واقعا چیزی پشتش نیست...مدل شوخی کردنش اینجوریه...
و من الان یادم نمیاد که جایی خیلی به دل گرفته باشم...
اما خب...
بچه ها راجع بهش اینجوری میگن... -
برم بخونم...
-
کاری ندارم ۱۹.۷۵ خوبه و هنوزم نسبت به خیلیا بهترم
ولی تفاوت تراز بین ۱۹.۷۵ و ۲۰ خیلی زیاده
هم اینکه بلد بودممم و خودم اشتباه کردم._.Zahra.K سخت نگیر . فارسی ما به قدری بد بود که مگه اینکه معجزه بشه . 25 صدم در برابر اون شوخیه واقعا
-
._.Zahra.K سخت نگیر . فارسی ما به قدری بد بود که مگه اینکه معجزه بشه . 25 صدم در برابر اون شوخیه واقعا
@Yuqi
خب وقتی امتحان سخت باشه اوکیه چون نمرات همه بد میشه و اینا یادمه میگفتن برای فارسی اگه بالای ۱۷ باشه خیلی خوبه بالا ۱۸ عالیه
ولی عربی امروز ما واقعا آسون بود و اصلا چیز خاص و عجیبی نداشت
وقتی آسون باشه تعداد نمرات خوب بالا میره و...🥲 -
@Yuqi
خب وقتی امتحان سخت باشه اوکیه چون نمرات همه بد میشه و اینا یادمه میگفتن برای فارسی اگه بالای ۱۷ باشه خیلی خوبه بالا ۱۸ عالیه
ولی عربی امروز ما واقعا آسون بود و اصلا چیز خاص و عجیبی نداشت
وقتی آسون باشه تعداد نمرات خوب بالا میره و...🥲._.Zahra.K
خیلی آسون هم نه
متوسط و در حد نهایی و حدودا یک یکو نیم نمره نکته ریز داشت ولی سخت و غیر قابل فهم نبود