هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خدایاشکرت تموم شد
-
ازمایش حرکت پرتابی افتاد برام
نزدیک چندین بار شاید بیشتر 10 باز با زاویه 35 پرتاب می کردم
نمی خورد
بعد دستیار استادمگن گفتم اومد
گفت این کالیبره نشده
و با شیار 1 نباید بریم با شیار 2 باید رفتله شدم همش اشتباه بود
دیگه درست شد ولی بعد 3 تا پرتاب مثلا یکیش می خورد
مردم و زنده شدمحالا رو زاویه 55 چی شد!؟ عقربه زاویه و پیچ ش پرت شدن بیرون جدا شدن
گلوله هم گرتاب شد و هنگ بودم
دوباره استاد راهنمای اومد عقربه جا زد و ادامه دادم
استاد گفت تا 7 ده دقیقه کم وقت دارید تحویل بدید
من سالت م خراب شده بود از هم کلاسی م کنارم پرسیدم گفت 6و 35 فکر کنم هست
و من هنوز عملی آزمایشگاه داشتم داده در میاوردم
هعیی تموم شد داده رفتم برای محاسبات حدود 1 صفحه نیم نه 2 صفحه محسابات نوشتم فقط می نوشتماااا تند تند
بعد موند نمودار و سوالات تئوری
دیگه
یکم از سوالات تئوری رو نوشته بودم یکمی دیگه نوشتم ولش کردم
بعد رفتم نمودار به اونم رسم کردم ولی دیگه فرصت نشد نقاط داده هام رو روش مشخش کنم
فقط خدا خیر دستیار استاد همون بده یکم بیشتر وایستاد تا تموم کردیم یک عده ای بودیمدستم کش اورده درد می کنه شدید
کنار یکی انگشت هام نمی دونم به خاطر ضربه ها که می زدم زیر تفنگ این طور شد ورم کرده می سوزهفقط خداروشکر تموم شد و ان شاء الله پاسم
خدایا مرسی به خیر گذشت رفت هوففففف خیلی سنگین بود -
می مونه گزارش کار ها دو تا آزمایش اخر آزمایشگاه شیمی
و
امتحان ترم آزمایشگاه شیمی
ترم از فیزیک کم که امروز بود تموم شد️
کوییز شیمی هم انداختیم عقب تر
-
ماساژ پا و دست
خیلییی درد می کنند
و نیاز به خوابببببب فراوان️
-
-
بابونــــه سلام
آره همون کودکی رو آورده بودن
دوبلورش رو هم آورده بودنRamos9248 چه جالب
از این برنامه من فقط یک قسمتش رو دیدم که مربوط به اهدای عضو بود -
دو شبه که تنهام انقدرم درس دارم وقت نمیکنم یه چیز درست حسابی درست کنم بخورم که
دوروز پیش رفتم شب پیش مادرجونم
راحت ترین خواب عمرمو داشتم اونجا
مادرجونم تنهاست قلبش عمله کمرش شکسته و بخاطر شالی کاری مفصل زانوش به شدت ساییده شده و خم و با عصا راه میره اینهمه بچه داره هیچکس نمیره پیشش
وقتی رفتم پیشش و فرداش نهار موندم بهم گفت وقتی گفتی داری میای انقدر خوشحال شدم
بعد منم بهش گفتم مادرجون خیلی دوستت دارم اونم گفت هیچکس تورو اندازع من دوست نداره -
وقتی باید برمیگشتم خونه مادرجونم رفته بود تو اتاق
داشتم عکس دخترداییمو که رو اپنش بود نگاه میکردم
عکس رو گرفتم دستم بهش گفتم چیشد انقدر که بی معرفت شدی؟ به داییم تو عکسش گفتم کی اینجوری شدی؟
وقتی سوار اسانسور شدم
و درش بسته شد خیلی جلوی خودمو گرفتم تا گریم نگیره
خیلی درد داره
با بچه هات و نوه هات اندازه یه طبقه و یه کوچه فاصله داشته باشی هیچکس در خونتو نزنه
هعی مادرجون باید ازدواج میکردی -
اره هرازگاهی میگیم تنهاییم
ولی تو واقعا واقعا تنهایی
وقتی برق میرفت هیچکس براش یه چراغ قوه نبرد به مادرم میگفت من تو تاریکی میشینم
خریداشو مامانم انجام میده
براش از این چراغ فانوسیا برد
شما از این بچه های بی معرفت واسه پدر مادراتون نشید -
حالا من الان دارم شام چی میخورم؟؟
بستنی و چیپس و کیک یعنی فرصت اشپزی نداشتم
من امسال واقعا وزن کم کردم -
اقا من از پستای تودلی به یه نتیجه ای رسیدم
-
۹۰ درصد تودلیای بلند و پستای بلند مال دختراست
و دخترا اکثرا مشکلات یه روز رو با ریز جزئیات تعریف میکنن -
زهرا بنده خدا 2 عهههه مبارک باشه آزادی
-
تلاشم برا پیدا کردن اسم خوشگل برا بچهی دوستم که هنوز دی به دنیا میاد قابل ستایشه
پن: گفت اسمایی که قشنگن بگم و صرفا پیشنهاده دیگه
آخرش باباش انتخاب میکنه من میدونم -
ولی ام ابیها هم خاصه هم قشنگ
اگه پسر بودم بعدها میذاشتم
اینجوری حسودیم میشه -
کاترین شافلر در کتاب جدیدش پنج تیپ کمال گرا معرفی میکند
-
کلاسیک: آدمی که با نظم و جزییات بالا کار میکند و در برابر تغییرات ناگهانی بهسرعت مضطرب میشود.
-
پاریسی: کسی که دلش میخواهد همه از او خوششان بیاید و برای جلب تأیید، نیازها و مرزهای خودش را کمرنگ میکند.
-
تعویقی: تحلیلگری که تا احساس نکند همه چیز صددرصد آماده است کاری را شروع نمیکند و در نتیجه شروع تا زمان های نامعلوم عقب میافتد.
-
شلخته: فردی پرشور که ایدههای زیادی را با انرژی زیاد کلید میزند ولی هنگام فروکشکردن هیجان اولیه پروژهها را نیمهکاره رها میکند.
-
شدید: نتیجهمحوری صریح و پرقدرت که وقتی به هدف کامل نمیرسد، ناکامی را تحمل نمیکند و به خودش و اطرافیان فشار زیادی وارد میآورد.
-
-
۳ و ۴