هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
من تمام تلاشمو کردم با تمام غمی که داشتم
چهار سال پیش همچین روزایی بود یه شوک بزرگ بهم وارد شد اونم یه ماه مونده به کنکور
اونقدر که سر یکی از آزمون های قلمچی دیگه هیچی نمیفهمیدم و بلند شدم اومدم بیرون از نصفه دفترچه ...
ولی خدا خواست من الان اینجا باشم پشیمون نیستم
روز های خیلی خوبی رو تو دانشجویی تجربه کردم
با آدم های خوبی آشنا شدم
و مهم تر از همه فهمیدم که همه چیز علاقه نیست(:
مهم ترین چیزی که به دست آوردم تجربه بود. -
من عاشق این بودم برم دانشگاه شهر دیگه ولی نشد
وقتی فهمیدم نشد گریه کردم
اما نیمه های راه بود فهمیدم چه خوب که نشد
من اصلا تحمل خوابگاه رو ندارم
یعنی متناسب با شرایط روحی من نبود
من عاشق این بودم پرستاری قبول شم حتی زابل
اما نشد ...
اما تو کاراموزیا متوجه شدم هوشبری با تمام چالش هاش باز هم به روحیات من بیشتر میخورد تا پرستاری
الان هم اگه نمیشه اگه نشد با وجود تمام التماس من برای خدا حتما خدا میخواد اون چیزی بشه که به من بخوره با شرایط من جور باشه
فلذا فصبر -
این پست پاک شده!
-
Ramos9248
همین الانشم داریم تاثیرشو میبینیم -
هیچ وقت این روزا رو یادم نمیره هیچوقت
-
این روزا رو هیچ وقت یادم نمیره
-
دوره سیاه زندگیم 27 روز دیگه تموم میشه
ولی
روحم هیچ وقت خوب نمیشه -
برای شروع دعوا خیلی زوده...
اما اشکم دمِ مشکمه... -
من دلم جای دیگه است لعنتیا...
بذار فقط یک کلمه بهم بگن
انبار باروتم منفجر میشه... -
چرا باید هرکسی که میاد رو به کل خاندانم خبر بدین؟!
-
که بخوام به همه جواب پس بدم؟؟!!
-
جنگ راه میندازم!
یه جنگ اساسی!
مهر و محبت لازم نکرده...