هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Zaahra._.. من تنها چیزی که درباره آینده کنجکاوم همین الان بدونم اینه که توی سن ۸۰ سالگی وقتی موهام همرنگ دندونام میشه چه شکلیم؟ از این پیرزن غرغرو ها هستم یا اونی که تا گوش مجانی گیر میاره شروع میکنه به خاطره تعریف کردن؟ یا حتی اونی که تصمیم میگیره باقی عمرش رو بره دور دنیا بگرده؟
E.B.BUTTERFLY
جالبیش اینکه شاید یه چیزی بشی که حتی بین چیزایی که الان بهشون فکر میکنی نیست
یه چیزی که میگی هرگز نمیشم همون بشی -
-
E.B.BUTTERFLY
جالبیش اینکه شاید یه چیزی بشی که حتی بین چیزایی که الان بهشون فکر میکنی نیست
یه چیزی که میگی هرگز نمیشم همون بشیوای دقیقاااا!
من خیلی حسرت زندگی قدیمیا رو میخورم. مثلا مامانبزرگم یه خاطره هایی از دوران نوجوانی و جوانیشون تعریف میکنن که من بعضی مواقع شک میکنم واقعا همچین چیزایی اون موقع بوده! یه بار به مامان جونم گفتم داستان زندگی شما خوندنیه. خوبه باز صمیمیت و عشق و محبت بی ریا رو تجربه کردین....
وای اصلا زندگی های اون موقع مثل رویا میمونه. -
هِی هِی که دهقان ، گل پروریده
نِی نِی که یزدان ، نور آفریده
زلف سیاهش ، مشک خطائی
با صحن امکان ، پروا کشیده
اندر تفکر ، اندر تحیر
کاین ماهرو را ، کی پرویده
-
داستان زندگی من بیشتر درس عبرته
-
وای دقیقاااا!
من خیلی حسرت زندگی قدیمیا رو میخورم. مثلا مامانبزرگم یه خاطره هایی از دوران نوجوانی و جوانیشون تعریف میکنن که من بعضی مواقع شک میکنم واقعا همچین چیزایی اون موقع بوده! یه بار به مامان جونم گفتم داستان زندگی شما خوندنیه. خوبه باز صمیمیت و عشق و محبت بی ریا رو تجربه کردین....
وای اصلا زندگی های اون موقع مثل رویا میمونه.E.B.BUTTERFLY
آره واقعا یه سری چیزا از گذشته خیلی جذاب و جالبه
مثلا من همیشه وایب لندن خیلی قدیم رو دوست داشتم
وایب پاریس قدیمی
دخترای اون زمان
لباسا کلاهاشون
جالب و بامزن
یه چیزایی توی مایه های آن شرلی و داستانای کلاسیک وایبشون -
وای دقیقاااا!
من خیلی حسرت زندگی قدیمیا رو میخورم. مثلا مامانبزرگم یه خاطره هایی از دوران نوجوانی و جوانیشون تعریف میکنن که من بعضی مواقع شک میکنم واقعا همچین چیزایی اون موقع بوده! یه بار به مامان جونم گفتم داستان زندگی شما خوندنیه. خوبه باز صمیمیت و عشق و محبت بی ریا رو تجربه کردین....
وای اصلا زندگی های اون موقع مثل رویا میمونه.حسرت دل را مَخور
دل ز این دنیا بِبُر -
داستان زندگی من بیشتر درس عبرته
داستانِ غم پنهانیِ من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانیِ من گوش کنید -
=))))
-
=))))
باعث رونق بازارش من بودم
-
-
-
«تو میروی و دل ز دست میرود
مرو که با تو هر چه هست میرود.»هوشنگ ابتهاج
-
E.B.BUTTERFLY
آره واقعا یه سری چیزا از گذشته خیلی جذاب و جالبه
مثلا من همیشه وایب لندن خیلی قدیم رو دوست داشتم
وایب پاریس قدیمی
دخترای اون زمان
لباسا کلاهاشون
جالب و بامزن
یه چیزایی توی مایه های آن شرلی و داستانای کلاسیک وایبشونZaahra._.. وجودم سراسر اکلیلی میشه با اینا....
وای اسب سواری توی دهکده گرین گیبلز
نوشتن روی تخته سیاه
بافتنی
شومینه ای که هیزمش رو از طبیعت آوردی
نوشتن نامه با جوهر
شمع روشن کردن
موسیقی کلاسیک
گرامافون
بافت مو
از این گل سینه نازنازیا که عکس نیمرخ یه خانمه
شارلوت تون
جزیره و پرنس ادوارد
رقص های محلی
رمان های فلسفی و روانشناسی
نویسندگی
کافه های قدیمی که شیشه هاش هر ده سال یک بار تمیز میشه و یه متر خاک روی نیز ها نشسته
هتل هایی که برای مطلع شدن از حضور مسافر جدید از این زنگوله ها استفاده میکنن و روی دیوارشون هزاران کلید برای اتاق های مختلف وجود داره
روزنامه های سیاه سفید و اون آدم مرموزی که برای جاسوسی یه نفر فرستاده شده و روزنامه رو برعکس گرفته دستش با عینک دودی و کلاه