هرچی تودلته بریز بیرون7

[zeinab dehghani]

بهش گفتم تهران دیگه تهران نیست
گفت کل فلسطین اشغالی میشه حدود بوشهر ما، هرچقدر هم تهران رو بزنن، باز تهرانه و پایتخت و قلبِ تپنده و پر از دود
بعد هم اینو فرستاد و نوشت : به یاد بیار صدای خواننده‌ایی رو که توی بازه‌ی کلاس نهم برات شروع شد خوش اومدن از صداش و باهاش بخون که
اگه عاشقت نبودم پا نمی‌داد این ترانه
بیخیال بد بیاری زنده باد این عاشقانه
...
..
پایتخت دود و گوگرد قهرمان قصه‌یِ من

و من تهش اضافه کردم، از کلاس نهم تا الان این اهنگ رو با بغض گوش میدم و الان خیلی بیشتر

فقط نوشت عیب نداره جانم دنیا همینه و تقصیر من و تو نیست

[Neo...]

mahdi.ek والا منم میگم زیاد سخت نگیرن که من عذاب وجدان نگیرم ولی خب مامانا هستن دیگه تا نهایت جونشونو میذارن طفلیا

[Anzw 18]

سلام. شبکه ۳ مرتضی بازی داره. خدافظ
Blue28

[zeinab dehghani]

@Neoo1927 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

zeinab dehghani وقتی میخوام خودمو گول بزنم

گاها آره
اما اکثر مواقع نه

اینجا فیلم هم مربوط بود به رابطه والدین و فرزند
اضافه کردم اینو چون سک کردم شاید برداشت رابطه احساسی بشه..

[zeinab dehghani]

نقطه در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

zeinab dehghani
زینب حالا مامانمم و بابام از وسط آروم فشار می‌دن
کیمیا که می‌چلونه خمیر دندونو
دایانا هم عملا انگار می‌خواد آب یه پارچه‌ی خیسو تماما بگیره
اصلا یه وضعیا
حالا الان خودم مسواک زدم خمیر دندون حالش خوبه
فرداشب که افتاد دست دایانا قبل مرتب کردنش عمسشو حتما برات می‌فرستم ببینی

یا خدااااا
من پشتیبان تو ام برای جدا کردن خمیردندونت

[zeinab dehghani]

حالا هی غلط بگیر از دیکته‌های نانوشته‌ام
یا که اوراق بهادر بده جای سرنوشتم

[Galadriel]

هوف….

[mahdi.ek]

نقطه وای//:
درد و نفرین درد و نفرین

[Neo...]

من بنزین بودم و توعم اتیش . اره خلاصه.

[Anzw 18]

خیلی وقته والیبال ندیدم
وای یادش بخیر واقعا... خونه ننه یا خونه عمه ها جمع شدنی با آقای غلامی اینا می نشستیم دور کم با کلیییی هیجان والیبال تیم ملی رو نگاه می کردیم:))))
خیلی خوش می گذشت خیلی!
ای کاش دوباره می شد اون حس رو تجربه کرد...
یا حداقل ای کاش این دور هم جمع شدنای ماه رمضون رو مثل همون موقع داشتیم
یا اون وقتایی که منیژه عمه می اومد میانه

[Anzw 18]

نوشته که:
نادر ابراهیمی عادت داشته کارهایی را که برای یک سال برنامه‌ریزی می‌کرده با خط خوش و درشت می‌نوشته و روی دیوار اتاقش می‌زده. این یادداشتی است که اواخر عمرش نوشته تا به مفاد آن پایبند باشد، و چقدر جالب است.

(این یادداشت اکنون در موزه‌ی نادر ابراهیمی قرار دارد.)

[ماهلین سایتمون]

حسرت داره نابودم میکنه

[ماهلین سایتمون]

لعنت به ابان 403 و تصمیمی ک گرفتم و زندگیمو به قعر نابودی سوق دادم

[zeinab dehghani]

Anzw 18 برای آخرین سال از زندگیشونه.

من روانی مورد آخرم^^
و به حد کشنده‌ایی بنویس

[Kosar.ab]

جوکر فصل هفت وااقنن قشنگه
ببینین حتما

[ماهلین سایتمون]

کاش ی گوله خالی میکردم تو مغزم ک بس کنه این مغز وقتی میدونه دیگه برنمیگرده چرا ولم نمیکنه چرا
مغزم میخاد خودمو بکشم؟

[هبیج]

@فرمیسک
بوث

[ماهلین سایتمون]

اه چقد انرژی منفیم

[ماهلین سایتمون]

منفیم اره چون زندگی باعث شد انرژیم منفی شه
حسرت..

[Kosar.ab]

اکبرو