شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@هویججج
تنها چیزی که توش خوبم لاس زدن بزار به کارم ادامه بدم
حالا صب کن شاید تونستم تورم مال خودم کنم. -
Maaah
من تو خیابون بودم گفتم فلانی اوبیه همون فلانی از رو به روم دراومد
خیلی بد بود
لعنت به شهر کوچیک که نمیشه غیبت کرد -
@هویججج یه بارم تو اسنپ داشتیم غیبت استادمونو میکردیم، مرده گفت من باباشم ببین آب شدیم رفتیم تو زمین
-
Maaah
من تو خیابون بودم گفتم فلانی اوبیه همون فلانی از رو به روم دراومد
خیلی بد بود
لعنت به شهر کوچیک که نمیشه غیبت کرد@هویججج در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
لعنت به شهر کوچیک که نمیشه غیبت کرد
لعنت واقعا لعنت به شهر کوچکی
همه باهم فامیلن
یه بار تو یه مغازه بودیم بعد یه پسر خیلی سیبیلو تو زمستون بستنی خرید وقتی رفت بیرون گفتم عجب احمقیه
زنی که کنارم بود برگشت گفت احمق خودتی پسرمه
-
همیشه میخواستم از این دخترای پر رمز و راز و کاریزماتیک باشم که معمولا ساکتن و کم حرف میزنن و توی همون حرفا نه اشتباه میکنن نه چیزی همه کاراشون اینجوریه که
ولی در واقع
در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
همیشه میخواستم از این دخترای پر رمز و راز و کاریزماتیک باشم که معمولا ساکتن و کم حرف میزنن و توی همون حرفا نه اشتباه میکنن نه چیزی همه کاراشون اینجوریه که
ولی من یه روزی اینجوری میشم
قول میدم
-
@هویججج در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
لعنت به شهر کوچیک که نمیشه غیبت کرد
لعنت واقعا لعنت به شهر کوچکی
همه باهم فامیلن
یه بار تو یه مغازه بودیم بعد یه پسر خیلی سیبیلو تو زمستون بستنی خرید وقتی رفت بیرون گفتم عجب احمقیه
زنی که کنارم بود برگشت گفت احمق خودتی پسرمه -
هیچ‌کدوم‌تون در حد من سوتی ندادین.
با هم‌اتاقیام یه شب رفتیم بیرون من داد زدم گفتم فلانی یا به یه پسر رندوم شماره میدی یا باید به فلانی شماره‌تو بدی (از همکلاسیامه) شانس من یکی دیگه از همکلاسیای پسرم نشسته بود لب جدول کنار خیابون یعنی خااااک تو سرم از اون روز میترسیم نگای پسرا کنیم -
Zaahra._..
منم می‌خوام
حس میکنم هیچکس نمیتونه اخلاقمو تحمل کنه اونایی هم که تا الان پیشم موندن یا خانوادم بودن و مجبور بودن یا اینکه ازم خوششون میومده وقتی فهمیدن من علاقه ای ندارم ترکم کردن.
یه دوستی خالص که فقط دوستی باشه.CAll ME ROVER
-
Zaahra._..
منم می‌خوام
حس میکنم هیچکس نمیتونه اخلاقمو تحمل کنه اونایی هم که تا الان پیشم موندن یا خانوادم بودن و مجبور بودن یا اینکه ازم خوششون میومده وقتی فهمیدن من علاقه ای ندارم ترکم کردن.
یه دوستی خالص که فقط دوستی باشه. -
Maaah
من تو خیابون بودم گفتم فلانی اوبیه همون فلانی از رو به روم دراومد
خیلی بد بود
لعنت به شهر کوچیک که نمیشه غیبت کرد -
Maaah دیگه سوتی بدتر از این که ادای یه معلم رو دربیاری بعد ببینی اون مکان مجهز به دوربین مداربسته همراه با ضبط صدا بوده
-
من واقعا هر چیزی توی انشرلی رو دوست دارم
لباساشون
محیط کشورشون و اون سرسبزی
شخصیت آنه
گیلبرت و آنه
همش -
می‌خوام برم باشگاه ولی کسی نیست باهام بیاد
تنهایی هم خجالت میکشم هنوز نمیتونم با کسی حرف بزنم.
تو چشمشون نگاه میکنم ولی نمیتونم چیزی بگم.مردم فکر میکنن لالی چیزی ام.
