انگيزه
-
نوشتهشده در ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۴:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اینوهم ببینین حتما!شروع تازه برای همه!هنوزم دیر نشده!
http://as3.asset.aparat.com/aparat-video/a_b9352fni7i9j8k8mk8m93m369m8195i3497l55437126-471x__81c59.mp4 -
سلام رفقا
این آهنگو گوش بدین عالیه عالی
http://dl.ahang.me/music/94/12/tak/Hamed Homayoun - Mardome Shahr-128.mp3 -
این خیلی خوبه
فایل صوتی "پیروزی رو به دست بیار!" را به بیان "داوود وفایی سیاوشانی"
از پایگاه صوتی " انگیزش | Motivation" بر بستر پادکسب گوش کنید. -
نوشتهشده در ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۵:۲۱ آخرین ویرایش توسط zahra1303 انجام شده
-
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فرمول موفقیت
وقتی دیگران در خوابند
مطالعه کنوقتی دیگران مردد اند
تصمیم بگیروقتی دیگران در حال خیال پردازی اند
خود را آماده کنوقتی دیگران در تعلل اند
شروع کنوقتی دیگران در حال آرزو کردن اند
کار کنوقتی دیگران در حال رها کردن اند
پافشاری کنبرای موفقیت از همین حالا شروع کن.
-
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۳:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی احساس میکنید دیگر نمیتوانید جلوتر بروید٬
بدانید قدرتی که شما را تا به اینجا رسانده تا انتهای
راه نیز خواهد برد. -
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۷:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
راه حل برای روزهای تلف شده در تابستان
نمیتوان برگشت و اغاز خوبی داشت
اما میشود شروع کرد و پایان خوبی داشت. -
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خداوند به هر پرنده اي دانه اي مي دهد ولي آنرا داخل لانه اش قرار نمي دهد.
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۵:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
• موفقیت مانند کشتی گرفتن با یک گوریل است. وقتی که خسته شدید، دست از مبارزه نمی کشید، بلکه هنگامی می توانید استراحت کنید که گوریل را از پای درآورده باشید. روبرت اشتراوس
-
چشماتو ببند...
بستی؟؟؟
تصور کن که الان شب قبل از کنکوره.کلی از درسا رو اصلا نخوندی.خیلی میترسی از اینکه به اون هدفی که داشتی نرسی
ساعت 10 شده.کم کم باید بخابی تا صبح خابت نگیره.میری بخابی.اه ه ه ه.کلافه شدی خابت نمیبره
با خودت زمزمه میکنی.حالا فردا چکار کنم؟؟؟بعد از کنکور با چه رویی برگردم خونه؟؟فامیل نمیگن این همه تلاش کرد اخرش چی شد؟؟؟
وای دارم دیوونه میشم
بلند میشی.خاب از سرت پریده و هزارتا فکر و خیال تو سرته.خدایا خاهش میکنم کمکم کن.چشم امید مامان و بابام به من بود.خیلی برام زحمت کشیدن.به همین راحتی ناامیدشون کنم؟؟؟
وای نه.چطور بهشون بگم خراب کردم؟؟چطور؟؟؟مطمئنم که حسابی ناراحت میشن
دوستامم ازم میخندن نه؟؟؟ولشون کن اونا که مهم نیستن اما غم مامان و بابا رو نمیشه کاریش کرد
حالم از خودم بهم میخوره.خیلی وقت داشتم چرا تلف کردم؟؟؟
خدایا ارزو میکنم که فقط 1 ماه برگردم عقب.خواااهش میکنم.فقط 1 ماه.میخام این 1 ماه رو با تمام وجود جبران کنم
اما افسوس که دیگه کار از کار گذشته........
اشک توی چشمات جمع میشه و با گریه خابت میبره
حالا چشماتو باز کن.
آرزوت برآورده شده. بنظر من این بزرگترین شانسته که بتونی از افتادن اتفاقی که یه گوشش رو برات توصیف کردم بگیری
اینطور نیس؟؟؟
الاااااان يك وقت داری. خییییلی قدرش رو بدون
به این راحتی ایندتو خراب نکن.برای زندگیت بجنگ. براي هدفت .. براي زحمات پدر و مادرت و كلي دلخوشي ديگه ...
به آیندت امیدوار باش
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۶:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ذهن انسان به هر چیزی اعتقاد داشته باشد و آن را باور کند، به آن خواهد رسید. (ناپلئون هیل)
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۶:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
• معلوم بودن هدف نقطه شروع همه موفقیت ها است.
(دبلیو. کلمنت استون) -
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
• ذهن همه چیز است. به هر چیزی فکر کنید همان می شوید. (بودا)
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر در كارها جديت به خرج ندهيد بي استعدادترين افراد مصمم و با اراده از شما پيشي مي گيرند.
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کافیه به اون چیزایی که میدونی به نفعته عمل کنی
-
تعدادی حشره کوچولو در یک برکه، زیر آب زندگی می کردند.
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند.
یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشره ای که بیرون رفته بود برنگشته بود.
وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید.
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود. حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود. سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود.
تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود.
شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمن باشید خارج از پیله تنهایی، غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است!