هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
یا بعضی وقتا میگم کاش هیچی نبودم نه صندلی نه صدا نه سایه ...
اونوقت دیگه نه سوالی بود نه پرسشی
نه دلیلی برای بودن نه چشم به راه کسی
نه غصه ناتموم موندن کسی ...
یه لحظه گمشده وسط تقویم
که کسی یادش نمیاد
کی بود ؟ چی بود ؟ چرا بود ؟ -
f.nalist اینو از کجا آوردی؟
کاش دختر بیآبرویی بودم با ویس و ریتم ویس میگرفتم میفرستادم تو تاپیک ویسکده -
mr.vinyzo منظورم ویسگرفتن و خوندن شعر بود.
-
نمیدونم چیکار کنم
-
کلی کار باید انجام بدم تا بشه اون چیزی که باید
-
ولی چون نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم، مثل همیشه صورت مسئله رو پاک میکنم و ترجیح میدم هیچکاری نکنم....
-
از اینکه پیرهن پارسالم اندازم نیست به شدت خوشحالم
-
نمیدونید چقد خوشحالم بچه های دانشگاهو نمیبینم
-
و همچنین خوشحالم از اینکه بازم نزدیک یک ماه نمیبینمشون
-
و همچنین خوشحالم که ۴۰/۵۰ روزیه از مترو استفاده نکردم
-
Maaah
موره میبینی که شر و با صفایوم
بچه محله امام رضایومزلزلیوم حادثیوم بلایوم
بچه محله امام رضایومهر روز جمعه دلومه مبندوم
به پینجله طلا و ورمگردومکار و بارم ردیفه با خدایوم
بچه محله امام رضایومf.nalist
چه باحاله -
واقعااااا کعلم بودن خیلی سخته خیلیییی سخته
وقتی دانش آموز تلاشی نمی کنه که بفهمه یا کلا یک دنیا دیگست
کمی فکر -
f.nalist
چه باحالهزهرا بنده خدا 2 زهرا خانم با دمپایی زرد از جلو حاج اقا رد شدید،
من با دمپایی صورتی کمرنگ از جلو چند تا استاد رد شدم
حالا هم سر حاج آقا کلاس ردیف سوم با همون دمپایی نشستم(وقتی نه وقت کافی داشتم و پاهام تاول زدن و راه رفتن درد میگیره و تو کفش هی بدتر می شند
)
-
دلم برای یکی تنگ شده، ولی نمیدونم کیه :(((
-
زهرا بنده خدا 2 زهرا خانم با دمپایی زرد از جلو حاج اقا رد شدید،
من با دمپایی صورتی کمرنگ از جلو چند تا استاد رد شدم
حالا هم سر حاج آقا کلاس ردیف سوم با همون دمپایی نشستم(وقتی نه وقت کافی داشتم و پاهام تاول زدن و راه رفتن درد میگیره و تو کفش هی بدتر می شند
)
سر کلاس حاج اقا
نمی دونم حالا حج رفتن یا نهوقتی معرفت شناسی اثر کرده.
-
اصلن احساسایی که من تجربه میکنم تو یه لیگ دیگهان
-
ولیییی باید زبان بخونم، بر امتحانا برنامهریزی کنم بعدشم اتاقمو مرتب کنم
-
دقیقا از ۳ که بیدار شدم تا الان، ولو رو تختم و اتاق تاریک. این وضعیت اصلن جالب نیست